1- امپریالیست ها سعی میکنند که ما روز به روز به وحشت جنگ در اوکراین که طبیعت واقعی سرمایهداری را تشکیل می دهد، عادت کنیم. هزاران کشته هفته به هفته روی هم انباشته میشوند که عمدتا از میان غیر نظامیان، مردم بی دفاع و همچنین جوانان روس و اوکراینیهایی هستند که طبق قانون جنگ برای خودکشی فرستاده شده اند، تمام شهرها به طور کامل با استقرار سلاح های درجه یک ویران شده اند، میلیونها نفر از زنان، کودکان و سالمندان که به دنبال پناهندگی هستند، اغلب آواره یا گرسنه و بدون امکانات در زیرزمین های تاریک به سر می برند. به این ترتیب سرمایه داری یک بار دیگر چهرۀ واقعی خود را نشان میدهد، چهره ای از مرگ و ویرانی که متعلق به همه کشورها چه کوچک و چه بزرگ و به اصطلاح متجاوز و آسیب دیده است.
2. برای کشاندن پرولتاریا به فضای جنگی، تبلیغات غربی از تأکید بر مسئله دفاع از مردم مورد حمله قرارگرفته در برابر مهاجم ابایی ندارد. روزی نیست که زلنسکی در تلویزیون ظاهر نشود تا برای دفاع از خود تسلیحات جدید نخواهد. زمان می گذرد، جنگها تغییر میکنند، اما بورژوازی هرگز از تلاش برای وانمود کردن منافع خود به نام منافع کل مردم، از جنگهای خود به عنوان دفاع ملی دست برنمیدارد. این کار را در جریان جنگ جهانی دوم زمانی که بورژوازی خواستار مبارزه پارتیزانی علیه فاشیسم و نازیسم شد، انجام داد و در جنگ جهانی اول نیز زمانی که تک تک کشورهای متخاصم اعلام کردند که کشور که کشور مورد تهاجم قرار گرفته و باید به متجاوز پاسخ داد، این کار را انجام دادند. امروز هم این سناریو بدون تغییر تکرار می شود. همان قدرتهایی که سعی می کنند خود را به عنوان مدافع اوکراینیها که مورد تجاوز قرار گرفته نشان دهند، عمدتاً ایالات متحده آمریکا و کشورهای اروپایی، خود متجاوزانی هستند که با حذف نفوذ روسیه در کشورهای مختلف قلمرو شوروی سابق و الحاق آنها به ناتو، که صرفا اتحادی نظامی است، روسیه را تحریک می کنند. دولت اوکراین از کشتار هزاران نفر مردی که می خواهند کشور را ترک کنند، ممانعت بعمل می آورد تا اینکه مجبور باشند برای میهن خدمت کنند ، به عبارت بهتر در راه منافع امپریالیسم اوکراین فدا شوند.
3. اهمیت این جنگ، که درگیری را به قلب اروپا بازمی گرداند، در این است که روسیه و اوکراین، دو کشور بزرگ این قاره مستقیماً درگیر هستند، و با ناتو و ایالات متحده بلافاصله در پشت آن و چین در پس زمینه، به علاوه خطر حوادث هسته ای یا حتی استفاده از سلاح های هسته ای، قطعا نیازی به توضیح ندارد. از سوی دیگر، وضعیت به ویژه برای پرولتاریا حساس است، پرولتاریا که در این مرحله خود را غرق وقایع می بیند و حتی تشخیص خود را به عنوان یک طبقه اجتماعی مورد استثمار این سیستم دشوار می یابد. در مواجهه با این سناریو، انقلابیون نمی توانند منتظر بیدار شدن پرولتاریا باشند، آنها باید ابتکار عمل را به دست گرفته و مسئولیت های خود را بر عهده بگیرند. اما وظایف امروز پیشقراولان انقلابی چیست؟ برای پاسخ به این سوال باید به تاریخ جنبش کارگری نگاه کنیم.
4. و البته فوری ترین مرجع فقط می تواند زیمروالد باشد. چیزی که شرکت کنندگان در کنفرانس زیمروالد را در سپتامبر 1915 به وجد آورد، تقبیح جنگ به عنوان تجلی بربریت سرمایه داری بود، برداشتن نقاب و محکوم کردن مواضع دفاعی این یا آن اردوگاه و مبارزه بدون افتادن در دام این یکی یا آن یکی بود. این درخواست صلح از قدرتمندان جهان نیست که جنگ را متوقف می کند، بلکه پاسخ طبقاتی به بربریت سرمایه داری از طریق تبدیل جنگ امپریالیستی به جنگ طبقاتی برای سرنگونی نظام است، همانطور که لنین و لوکزامبورگ قبلاً در کنگره هفتم بین الملل دوم در اشتوتگارت در سال 1907 خواستار شدند. این روحیه اتحاد بر سر اصول، علیرغم تفاوتهای تحلیلی، به زیمروالد اجازه میدهد تا به نقطه مرجعی برای ما انقلابیون امروز تبدیل شود و این دقیقاً در رابطه با زیمروالد بود که خود لنین، که به سازش ناپذیری شهرت داشت، بلافاصله پس از کنفرانس، ملاحظات زیر را در مورد مانیفست زیمروالد مطرح کرد:
"آیا کمیته مرکزی ما باید این مانیفست ترسناک و متناقض را امضا می کرد؟ ما اینطور فکر می کنیم (...). ما نظرات خود را، سخنان استوار و تاکتیک های خود را پنهان نکردیم. (...). ما منتشر کرده ایم، در حال انتشار هستیم و با همان انرژی که مانیفست آنها را منتشر خواهد کرد، نظرات خود را منتشر خواهیم کرد. این یک واقعیت است که این مانیفست گامی به سوی مبارزه واقعی بر علیه اپورتونیسم و به سوی گسست از آن است. اگر آزادی کامل و فرصت کافی برای انتقاد از ناهماهنگی و تلاش برای چیزهای بزرگ تر داریم، فرقهگرایی خواهد بود که از برداشتن یک گام به جلو، همراه با اقلیت سوسیالیست های آلمانی، فرانسوی، سوئدی، نروژی و سوئیسی خود داری کنیم. این یک تاکتیک جنگی بد خواهد بود که از پیوستن به جنبش بینالمللی اعتراضی که در حال رشد علیه سوسیال شوونیسم است امتناع کنیم، فقط به این دلیل که این جنبش کند است، زیرا «فقط» یک گام به جلو بر میدارد و میخواهد فردا یک گام به عقب بردارد و با دفتر قدیمی سوسیالیست بین المللی صلح کند."[1]
همانطور که از این عبارت لنین بر می آید، اختلافات بین انقلابیون آن زمان هرگز مانع از اتخاذ مواضع مشترک آنها نشد، بلکه آنها همچنان به بحث و جدل با یکدیگر ادامه می دادند. در آوریل 1915 رزا لوکزامبورگ جزوه یونیوس و لنین در سال 1916 در جواب لوکزامبورگ کتاب جدلی امپریالیسم عالیترین مرحله سرمایه داری را نوشت. بنابراین بیانیه مشترک نه یک جایگزین و نه مانعی برای بحث و گفتگو بین انقلابیون، بلکه می تواند یک انگیزه و محرک باشد.
5. پس امروز انقلابیون در رابطه با شرایط فعلی چه وظایفی دارند؟ ما فکر میکنیم بایدهمان مسیری را بروند که نسلهای پیشین انقلابیون پیمودند، اولین کار این است که شفافترین تحلیل ممکن را از وقایع جاری ارائه دهیم و با سایر مواضع موجود در اردوگاه انقلاب جدل کنیم و با آنها بحث کنیم تا بتوانیم حداکثر شفافیتی که پرولتاریا در این لحظه به آن نیاز دارد را توسعه دهیم. با این حال، وظیفه دوم، نه ثانویه نسبت به اولین، این است که با یک صدا محکومیت بربریت سرمایهداری جنگ را توسط سازمانهای مختلف انترناسیونالیستی اعلام کنیم، با سازمانهایی که بیانگر میراث کمونیست چپ هستند کار را شروع می کنیم. لذا، جریان کمونیست بین المللی از این سازمانها درخواست کرده است تا اعلامیهای مشترک در محکومیت جنگ تهیه کنند تا بگویند موضع پرولتاریا در برابر وضعیت کنونی چیست و در مقابل جنگ امپریالیستی بر لزوم دفاع از انترناسیونالیسم تاکید کنند. همانطور که می دانید این بیانیه در حال حاضر توسط سه جریان دیگر در سراسر جهان امضا شده است: انستیتوی اونوراتو دامن، صدای انترناسیونالیستی و چشم انداز کمونیست انترناسیونالیستی (کرۀ جنوبی). هر چند تعداد گروه هایی که اعلامیه ضد جنگ را امضا کرده اند کم میباشد، اهمیت بسیار زیاد این اعلامیه برای آینده مبارزه طبقاتی نباید از توجه ما دور بماند. در مورد مانیفست زیمروالد که خطاب به پرولتاریا در سراسر اروپا بود و سوسیالیستهای دوازده کشور به اتفاق آرا آن را پذیرفتند، تأثیر عمدهای بر کارگران و سربازان گذاشت. این مانیفست که به چندین زبان، عمدتاً به صورت اعلامیه و جزوه های زیرزمینی، ترجمه و توزیع شد، به عنوان یک اعتراض زنده بین المللی بر علیه بربریت جنگ به نمایش درآمد. در مواجهه با وخامت اوضاع، ابهامات موجود در مانیفست در اذهان کارگرانی که اولین تجلی انترناسیونالیسم را در آن می دیدند، در درجه دوم اهمیت قرار گرفت. بنابراین، ما باید از این بیانیه مشترک که اولین اقدام است دفاع و آن را تقویت کنیم که خود می تواند اولین هسته فعالیتی باشد که به تدریج نیروهای انقلابی دیگر را با شفافیت مواضع متقابل آنها نسبت به ساخت حزب آینده گرد هم آورد.
6. همچنین لازم به ذکر است که اگر چه جریانهایی که پاسخ مثبت دادهاند تنها سه جریان هستند، به این دلیل است که سایر سازمانها یا پاسخ ندادهاند (حزب کمونیست بین الملل [پرولتاریا] و حزب کمونیست بین الملل [حزب)] ) یا پاسخ منفی دادهاند (گرایش کمونیست انترناسیونالیستی و حزب کمونیست بین الملل [برنامه]). به ویژه، در حالی که حزب کمونیست بین الملل [برنامه] این دعوت را رد کرد و گفت:
"اکنون زمان صحبت نیست، بلکه زمان عملی کردن وظایف و دستورالعمل های تغییرناپذیر آمادگی انقلابی است."
گرایش کمونیست انترناسیونالیست پاسخ زیر را داد:
"در گذشته ما همیشه دریافتهایم که دیدگاههای ما کاملاً متفاوت است و هرگونه بیانیه مشترک عمیقتری را غیرممکن میسازد و این با گذشت زمان بیشتر آشکار شده است. بنابراین اگرچه ما در اصول مخالف صادر کردن برخی اشکال بیانیه مشترک نیستیم، اما ممکن است همان مشکلات قدیمی را پیدا کنیم."
سپس اضافه میکند:
"... همچنین ممکن است لازم باشد که فراتر از «کمونیست چپ» (که علیرغم رشد اخیر ما متأسفانه اندک باقی مانده است) اما به کسانی که دیدگاه طبقاتی مشترکی با ما دارند، اگرچه سیاست دقیق ما را ندارند، نگاه کنیم. شعار «هیچ جنگی مگر جنگ طبقاتی» نه تنها این مسئله را برای سایر گروههای سیاسی مطرح میکند، بلکه آنها را حتی به دیدگاه کمونیست چپ نزدیکتر میکند."
7. در واقع، امتناع گرایش کمونیست انترناسیونالیست همراه با پایبندی به ابتکارات مردمی است که به نظر ما با نیازهای کنونی جنبش مطابقت ندارد. ما فکر میکنیم که این گروهها با خودداری از پایبندی به فراخوان برای یک ابتکار مشترک بین نیروهای کمونیست چپ، از سنت جنبش کارگری و به ویژه سنت کمونیست چپ که منشأ آن زیمروالد بود، دور میشوند. بنابراین ما پیشنهاد میکنیم که بحث به طور خاص بر روی ابتکار بیانیه مشترک و ملزومات آن متمرکز شود، و خود بحث باید لحظهای برای آمادهسازی برای مبارزه باشد، و متقابلاً ارزیابی کنیم که چگونه میتوان از این فرآیند اقدام مشترک برای ادغام استفاده کرد، با تشکل های انقلابی که امروز عضو هستند، همچنین رفقای منفرد که در دسترس هستند.
جریان کمونیست بین المللی (www.internationalism.org)
انستیتوی اونوراتو دامن (www.istitutoonoratodamen.it)
صدای انترناسیونالیستی (www.internationalistvoice.org)
اردیبهشت 1401
1. Lenin, The First Step, 11 October 1915.