درود برنسل جديد طبقه کارگر!

متنی که در زير می آيد ضميمه نشريه انقلاب جهانی مارچ 2006 و مقدمه ای می باشد که در روز گردهمآيی عمومی ICC [1] در آنتورپن و آمستردام,در روز شنبه 18 مارچ خوانده شد روزی که تظاهرات در 150 شهر از شهرهای فرانسه برگزار گرديد بر پاخاستن تودة وسيع دانشجويان در فرانسه عليه حملات اقتصادی دولت شيراک -دوويلپين-سارکوزی[2 ]که اولين قراردادشروع به کار (CPE)[3]را به زورمی خواستند به آنها تحميل کنند, بخش مهمی از دو باره به تحرک در آمدن جنبش کنونی مبارزة پرلتاريای جهانی است.اين جنبش هيج ربطی به جنبشهای قبلی جوانان دانشجوکه با همکاری طبقات ديگر صورت می گرفت ندارد.جنبش کنونی جزئی از مبارزه کل طبقه کارگر است.از همان آغاز اين جنبش درزمينه طبقاتی, عليه حملة اقتصادی, علية " آينده هيج " که سرمايه داری قولش را به نسلهای جديد داده, صورت گرفت. و درست به همين دليل دانشجويان مبارزتوانستند خواستهای خاص خود را ( مثل خواست رفرم در سيستم ديپلم)به نفع خواستهای مشترک با طبقه کارگر کنار بگذارند " وشعار سر دهند : نه ؛ عليه CPE! نه؛ عليه زندگی بی ثبات, نه؛ عليه اخراج و بيکاری!" آنچه که قدرت اين جنبش را تعيين می کند در مرحله اول و مهمتر ازهر چيزی همبستگی فعال آن است . با پايان دادن به دسته بندی ها, با تنگاتنگ همکاری کردن, و با درک اينکه يکی بودن باعث قدرت آنها می شود , دانشجويان ( و دانش آموزان) توانستند يکی از شعارهای قديمی از جنبش کارگری را در عمل پياده کنند " يکی برای همه و همه برای يکی" ! با اين ترتيب آنها توانستند کارگران دانشگاه (استادان و کارکنان اداری ) را که آنها نيز به نوبه خود جلسات عمومی ترتيب داده بودند, با خود در مبارزه همراه سازند. بعلاوه دانشجويان دانشکده های (حومة پاريس) درهای جلسات عمومی اشان را برای والدين کارگرشان و ديگر کارگران و حتی برای کارگران بازنشسته ( بخصوص در پاريس 3-سانسير) [4] باز گذاشتند. از آنها خواسته شد که صحبت کنند و نظراتشان را بدهند صندوق پيشنهادات که جعبة آرای عمومی بود خيلی سريع به اطراف , در خيابان ها, در جلسات عمومی, در سوپر مارکت ها, در مناطق کار, در سايت های اينترنتی و غيره گردانده شد. بدين ترتيب هوشيارترين ومصمم ترين گردانهای جنبش توانستند همبستگی طبقة کارگر را زنده کنند و مبارزه اشان را به همةطبقة کارگر توسعه دهند! انبوه جلسات عمومی اکسيژن جنبش را تشکيل می دهند روز بعد از تظاهرات 7 مارچ در دانشکده های پاريس و همين طور خارج از آن جلسات عمومی بزرگی از دانشجويان تشکيل گرديد:دوويليپين " مرد آهنين", پا بر جا بر نظريه سخت گيرانه خود می ماند:در بارة "سی پی ای" در جلسة ملی (پارلمان فرانسه ) راًی گيری خواهد شد چون غير ممکن است که " خيابان حکومت کند" . (همان طور که رافارين وزير قبلی در 2003 بر روی آن تاًکيد کرد زمانی که رفرمی را تحميل کرد که بازنشسته ها را بعد از 40 سال استثمار در فقر فرو برد ). دانشجويان تسليم اين سخت گيری ها نمی شوند. سالنهای درس جايی که جلسات عمومی تشکيل می شود لبريزاز جمعيت هستند . اعتراضات خود انگيخته بخصوص در پايتخت افزايش می يابند. دانشجويان خودشان به سکوت رسانه ها پايان می دهند و آن را تحت فشار قرار می دهند که سکوت عمدی و دروغگويی اشان را بشکنند. از هشتم تا هيجدهم" ده روزی که دنيا را تکان می دهد" دنيای بورزوازی فرانسه[5]. دانشجويان هر چه بيشتر خود را متشکل می کنند برای اينکه مقاومتشان را در يک جهت هدايت کنند: جهتی از همبستگی و وحدت همة طبقة کارگر. در مرکز کشور اين پويايی در ميدان جلوی دانشکدة سانسير که در صف مقدم در توسعه و تمرکز جنبش مقاومت قرار دارد صورت گرفت. در جلسات عمومی کارگرانی که به آنجا سر می زنند با آغوش باز پذيرفته می شوند. از آنها دعوت می شود که در بحثها شرکت کنند و تجربياتشان را در ميان بگذارند. کارگرانی که در جلسات عمومی پاريس و شهرهای ديگر شرکت کردند (بخصوص تولوز) از نيروی نسل جوان در بکار گيری قدرت خلاقشان در خدمت طبقه کارگر دچار شگفتی شدند. غنای بحث, بخصوص در دانشکدة سانسير , حس مسئوليت دانشجويانی که در کميته اعتصاب انتخاب شده بودند, قدرتشان برای اينکه جنبش را متشکل سازند, هدايت بحث و دادن اجازه گفتگو به هر کسی که نقطه نطرش را می خواست بيان کند, متقاعد کردن ديگران و افشای مخربين از طريق آوردن استدلال در بحث؛ همة اين پويندگی گواه سرزندگی و نيروی نسل جوان طبقه کارگر است. دانشجويان دائماً ازکاراکتر مستقل جلسات عمومی با نمايندگانی انتخابی و قابل عزل دفاع می کردند ( بر اساس دادن وظايفی و باز پس خواستن مسئوليت در قبال آن ), از طريق دست بالا بردن برای راًی دادن. هر روز گروه های ديگری می باشند که بحث را در سالون متشکل می کند. اين گروه ها را هم دانشجويان متشکل وهم غير متشکل نمايندگی می کنند. برای اينکه بتوان وظايف را تقسيم , متمرکز, هماهنگ کرد و کنترل بر جنبش حفظ شود, کميته اعتصاب پاريس 3- سانسير تصميم گرفت که کميته های مختلفی انتخاب کند:چاپ, فرهنگ و آموزش,پذيرش و اطلاعات, و غيره. وآن بخاطر دمکراسی واقع ايی جلسات عمومی وتمرکزدر مبارزه است که دانشجويان در مورد اقداماتی می توانستند تصميم بگيرند که می خواستند اجرا کنند, با اين نقطه نظر مهم که جنبش را به سوی کارخا نجات توسعه دهند. گسترش پويايی جنبش به سوی همة طبقة کارگر داشجويان خيلی خوب می دانند که نتيجة مبارزه اشان وابسته به کارگران مزدی است (همانطور که در 8مارچ يک دانشجو در جلسه ای برای ايجاد هماهنگی مبارزه, در پاريس گفت "اگر ما منزوی باقی بمانيم , آنوقت با پوست و مو بلعيده می شويم" ). هر چه بيشتر دولت دوويليپن از تسليم شدن سر باز زند, دانشجويان مصمم تر می شوند. هر چه بيشتر سارکوزی روی آن پا فشاری کند, خشم کارگران را افزايش می دهد و راًی دهند گانش عليه او شروع به غرزدن می کنند, کارگران که بيشترين تجربه را در مبارزه طبقاتی دارند( همانطورکه بخشهای کمتر احمق دنيای سياست بورژوايی اين تجربه را دارند) می دانند که اين سختگيری با خود تهديدی را از سوی اعتصاب توده ای حمل می کند(و نه از طرف اعتصاب همگانی که از طرف برخی از اتحاديه ها و آنارشيستها تمجيد می شود.) اگر که ارازل و اوباشی که حکومت را تشکيل می دهند در منطق غير عقلايی اشان اسير بمانند.. و اين پويندگی در جهت توسعه جنبش , به سوی اعتصاب عمومی, از همان آغاز که دانشجويان به پا خاستند شروع گرديد و آنها هيئت نمايندگان زيادی را روانة همة گوشه و زوايای کشور و به سوی کارگرانی که در کارخانه های نزديک محل تحصيل آنها کار می کردند, فرستادند.آنها به مانع اتحاديه ها بر خورد کردند : و کارگران در کارخانه ها يشان محبوس ماندند بدون اين که امکان بحث با نمايندگان دانشجويان پيدا کنند. دانشجويان با هوش دانشکده های پاريس وسايل ديگری را کشف کردند که مانع ايی که اتحاديه ها ايجاد کرده بودند در هم شکنند و کارگران به مبارزه برخيزند, دانشجويان ازقدرت تخيل پر بارشان استفاده نمودند به اين ترتيب که در دانشگاه سانسير يک صندوق رای با مقوا می سازند, که آن را صندوق نظرات می نامند. در چند تا يی از دانشگاهها ( مثل Jussieuدر پاريس) به اين ايده رسيدند که با حفظ آرامش برای بحث به خيابان بروند , و بدون خشونت رهگذران را مورد خطاب قرار دهند و تو ضيح دهند چرا آنها خشمگين هستند.آنها از کسانی که کنجکاو در اين مورد بودند می پرسيدند :که آيا آنها پيشنهادی دارند چون " هر ايده ايی مورد استقبال است ". بخصوص بخاطر آن احترامی که آنها از سوی کارگرانی که به آنجا سر می زدند و يا کارگرانی که برای اعلام همبستگی خود به آنجا آمده بودند, دريافت می کردند, توانستند از طريق "صندوقهای رای" نظراتی را جمع آوری کنند که بعداً در عمل پياده کردند.بواسطه تجربه ای که کسب کردند تشخيص دادند که کدام "ايده ها خوب" (ايده ها يی که در جهت تقويت جنبش هستند ) و کدام" ايده ها بد" ( ايده هايی که در جهت تضعيف آن , تخريب آن به منظور اين که دانشجويان را به زير سرکوب بياورند , همان طور که در" اشغال دانشگاه سوربون "صورت گرفت)هستند.[6 ] دانشجويان خيلی از دانشکده ها, بخصوص آنهايی که پيشرو بودند, سالنهايی که در آن جلسات عمومی اشان را برگزار می کردند برای کارگران مزدبگير و حتی بازنشستگان باز گذاشتند . از آنها خواستند که آنهارا در تجربه محل کارشان سهيم کنند. آنها مشتاق يادگيری در مقابل نسل گذشته بودند. و" نسل گذشته" مشتاق يادگيری از" نسل جوان". در حالی که جوانان به بلوغ رسيده بودند, نسل گذشته شروع به جوان شدن کردند. اين تبادل کار بين دو نسل از طبقة کارگر يک نيروی تازه ايی به جنبش داد. بيشترين نيروی مبارزه و زيباترين پيروزی جنبش, خود اين مبارزه است! همبستگی و وحدت طبقة کارگر از همة بخشها و همة نسلهای آن می باشد! و اين پيروزی نه در پارلمان بلکه در سالونهای دانشگاه. بدست آمد. وچه تاًسف انگيز برای جاسوس های در خدمت حکومت که در جلسات عمومی حاضر بودند و هيچی از آن نفهميدند. آنها موفق نشدند که ايده هايی را برای آقای دوويليپن ببرند. دوو يليپين-سارکوزی-شيراک" سه نفر غير قابل تحملی که ايده هايشان" ديگربه ته رسيده است. برای همين است که آنها که از مخفی کردن چهره واقعی دمکراسی بورژوايی عاجز مانده اند مجبورند که واقعيت آنرا نشان دهند:يعنی سرکوب خشونت دولت پليسی نشان می دهد که بورژوازی" آينده ای" ندارد که بدهد جنبش دانشجويی به سوی مبارزه ايی فرا تر از مبارزة ساده عليه " CPE" می رود. همانطور که يک استاد دانشگاه پاريس-توبياک ضمن تظاهرات 7 مارچ تاًکيد کرد "CPE"نه تنها يک حملة اقتصادی واقعی وخاص می باشد بلکه آن يک سمبول است" ؛ "سمبولی" از ورشکستگی اقتصاد سرمايه داری است. آن همچنين يک پاسخ تلويحی به " اشتباهات پليس است ( که در پائيز 2005 " اتفاقی" باعث مرگ دو جوان بی گناه گرديد که توسط يک شهروند به دزدی متهم شده بودند و از سوی پليس مورد تعقيب قرار گرفته بودند). برسر کار آمدن يک آتش افروز بر وزارت امور داخلی کشور ( آقای سرکوزی) نشانگرآن است که بورزوازی فرانسه نمی تواند از تاريخ خودش هم درسهايی بگيرد: آنها فراموش کردند که " اشتباهات" پليس ( مثل مرگ ماليک ‘اوسئکاين در 1986 ) [7] يک عامل راديکال شدن طبقة کارگر را می توانست تشکيل دهد.در حال حاضر سرکوب دانشجويان سوربون که فقط درصدد تشکيل جلسات عمومی بودند( و نمی خواستند که کتابها را نابود کنند طبق ادعاهای دروغين آقای روبين ) [8] به آنجا انجاميد که عزم دانشجويان راسخ تر گرديد. تمام بورزوازی و رسانه های مزدور او بی وقفه با دروغهای تبليغاتی دانشجويان را آشوبگر معرفی می کنند.(يا به قول جنتلمن سارکوزی , با احترام به جوانان در حومة محلات : "اوباش" ). ولی دروغها خيلی فاحش است. طبقة کارگردر دام اخبار دلقک ها نمی افتد. اين خشونت آشوب گران بورژوازی است که خشونت سيستم سرمايه داری و دولت " دمکتراتيک"آن را درمعرض روشنائی قرار داده است.ِ سيستمی که ميليونها کارگر را به خيابانها انداخته, که بازنشسته ها را بعد از 40 سال استثمار به تنگدستی محکوم کرده, سيستمی که قانون خودش را به زور چماق تحميل می کند آن.طوری که که آقای دوويليپين خودش را به کری زده , مصداق يک شوخی قديمی شده که می گويد:" ديکتاتوری يعنی حرف نزنی . دمکراسی يعنی هرچه دلت می خواهد وراجی کن ". ولی جمع سه نفره دوويليپن-سارکوزی-شيراک آن را خيلی بهتر انجام دادند . آنها به داشجويان پاسخ دادند:" وراجی کن هر چه دلت می خواهد, تا زمانی که دهانت را بسته ای". و آنها برای اينکه بر اريکه قدرت باقی بمانند, بر همبستگی رسانه ها و بخصوص بر واسطه های زهراگين ايد ئولوژيکشان و از همه بيشتر اخبار تلويزيون حساب می کنند. آنچه آنها با آن تصاوير بی ارزش مورد نظر داشتند, شيدايی بيمار گونه اشان به خشونت کور, به سوءاستفاده ازتجمع همه با هم مردم, به منظور فاسد کردن آگاهی کارگران است. ولی هرجه بيشتر تلويزيون آتش افروزی می کند که طبقة کارگر را مرعوب و فلج سازد , به همان ميزان دوربين های آن نفرت کارگران را برمی انگيزند (و حتی راًی دهندگان دست راستی را ). و آن درست به اين دليل است که نسل جديد طبقة کارگر , و آگاه ترين گردان آن , کليد آينده را در دست گرفته اند, و از بدام افتادن در دام تحريکات دولت پليسی( و نيروهای بازدارنده اشان يعنی اتحاديه ها) اجتناب ورزيده اند. آنها از استفادة از خشونت کور و ماًيوسانه بورژوايی ازبکارگيری شورش جوانان در محلات حومة شهر, و بعضی از"آناراشيستها" و ديگر گروه های هيجان زدة "چپ افراطی" امتناع کردند. فرزندان طبقة کارگری که پيشاپيش اين جنبش حرکت می کنند, تنها کسانی هستند که به تمام جامعه می توانند چشم انداز دهند و اين چشم اندازی است که فقط طبقة کارگر می تواند بدهدو اين بخاطر ديد تاريخی اش,بخاطر اعتماد به قدرت خودش, بخاطر شکيبايی و همچنين بخاطر اخلاقش می باشد ( همانطور که لنين گفت)و اگر دارودستة دوويليپين وحشت زده است در واقع بخاطر آن است که بورژوازی طبقه ای بدون آيندة تاريخی است و در جرايدشان از چيزی بجز خشونت کور, و شعار "هيچ آينده" جوانان آشوبگر.نمی توانند استفاده کند. عزم آقای دوويليپن در تسليم نشدن به خواست های دانشجويان ( باز پس گرفتن سی پی ای ) موضوع ديگری را روشن ساخت: بورزوازی جهانی هرگز قدرت خود را تحت فشار "صندوق های راًی" تسليم نمی کند. برای نابودی سرمايه داری و ساختن يک اجتماع انسانی واقعی به پهنای جهان, طبقة کارگر در آينده مجبور است که در مقابل دولت سرمايه داری و همة مزدوران حمايت کنندة دستگاه سرکوب او با خشونت ازخودش دفاع کند. اما بطور کلی خشونت طبقاتی پرلتاريا هيچ ربطی به متد تروريسم يا آشوبگران حومة شهر ندارد آنطور که بورژوازی با تبليغاتش سعی دارد محق بودن کنترل پليسی, سرکوب کارگران و دانشجويان و البته عضوهای کمونيست واقعی راجلوه دهد ) ضد- حمله بورزوازی برای تخريب و فاسد کردن جنبش بورزوازی در تلاشی برای وارد کردن همة حملات اقتصادی و سياسی خود, عرصه را برای مبارزه علية قانون " سی پی ای" تنگ نموده بود. او بيش از هر چيز از تعطيلات مدارس استفاده نمود که خشم دانشجويان و دانش آموزان را متفرق سازد.اما دانشجويان" فرشتگان معصوم" نيستند( حتی اگر بعضی از آنها هنوز به کليسا می روند ). آنها بعد از تعطيل شدن مدارس در تحرک باقی ماندند و از آن گذشته توانستند آن را تقويت کنند. اتحاديه ها هم ازهمان ابتدا در آنجا حضور داشتند و نهايت سعی اشان را کردند که در اين جنبش نفوذ کنند. اما پيش بينی نکرده بودند که در اکثرشهرهای دانشگاهی کنترلی نمی توانند داشته باشند. در پاريس بيش از هزارها نفر دانشجو در ميدان جلوی دانشکدة پاريس 3-سانسيرجمع شدند که به تظاهرات بروند. دانشجويان متوجه شدند که اتحاديه ها بخصوص" سی جی تی", پلاکاردشان را باز کردند که جلوی تظاهرات بروند و آنرا تحت کنترل خود در آورند. دانشجويان بلافاصله پياده و با استفاده از ديگر وسايل نقليه برگشتند که جلوی اتحاديه ها را بزنند.و جلو داری تظاهرات را در دست گرفتند و پلاکارد متحد کننده اشان را باز کردند. آنها بک سلسله شعارهای متحدکننده سر دادند " دانشجويان, دانش آموزان , بيکاران, کارگرانی که کار دائم نداريد, اعم از بخشهای خصوصی و دولتی؛ مبارزه ايی واحد عليه بيکاری و زندگی نا مطمئن !" CGT [9] مضحکه شده بود. آنها پشت سر دانشجويان با تعداد زيادی پلاکارد راه می رفتند : از حمل و نقل عمومی پاريس CGT از کارخانه فلزجاتCGT ) و غيره pitié salpêtrièreپيه سالتريه".( از بيمارستان(C G T( پشت هرکدام ازاين پلاکارد ها ی سرخ" سی جی تی" تنی چند از اعضای کاملاً سر در گم آنها گام بر می داشتند برای اينکه دستجاتشان نيروی تازه ايی بگيرند" کادر های آهنين نئواستالينی "Maurice Thorez"( که درست بعد از جنگ جهانی دوم , کارگران معدن و کارگران" رنو"را فرا خواند که آستين هايشان را بالا بزنند بدليل آن که در شرکتهای چند مليتی اسلحه اعتصاب است ) شعارهای راديکال سردادند و سعی نمودند که با بلند گوهايشان بلندتر از صدای دانشجويان فرياد بزنند.کادرهای احزاب کمونيست فرانسوی دستجاتشان را با خواندن سرود انترنا سيونال بيدار نگه داشتند . با اين وصف اين دايناسور های پير استالينيستی خودشان را بيشتر مضحکه ساختند. خيلی از تظاهرکننده ها و اقشاری که از آنجا عبور می کردند شليک خنده را سر می دادند. ما نظراتی با اين مضمون مي شنيديم " اينها همان دلقکهای در اخبار می باشند". در همان شب Bernard Thifault در يک برنامه تلويزيونی گفت: " اين مسئله حقيقت دارد همه چيز پيش بينی نشده بود" اتحاديه ها با دسيسه چينی هايی که می کردند دست خود را رو کردند. آقای روبين با آن عصبانيتی که نسبت به خرابکاری دانشجويان سوربون از خودبروز می دهد فقط عدم درک خود را نشان می دهد (وقتی به پاره شدن چند کتابی توسط سوءاستفاده گران متخصص بورژوازی اشاره می کند.) او ادعا می کند که :" آنها اقليتی کوچک هستند که شورش را رهبری می کنند ". آقای روبين شيشه های عينک دوربينش را وارونه گذاشته است: بله آن حقيقت داردکه اقليت کوچکی وجود دارد, اما نه آنهايی که جنبش دانشجويان را رهبری ميکنند, بلکه آنهايی که همة جامعة انسانی را رهبری ميکنند. اقليتی که بجز استثمار و سرکوب برای اکثريت طبقة توليد کننده چيزی ديگر ندارد. اتحاديه ها, در پيشاپيش آنهاCGT,FO[10] که تحمل شکستشان را در 7 مارچ نداشتند. توسظ بعضی ازخبرنگارانی که با هوش تر بودند توانستند در برنامة تلويزيونی اعلام دارند که " اتحاديه ها عوض شده اند" . اتحاديه ها همچنين بوسيلة تظاهرات خودجوش دانشجويان در خيابانهای پايتخت تحقيرگرديدند. آنها که قادر به جلوگيری از خشمشان نسبت به تحقيری که شده بودند, خشمشان نسبت به کارگرانی که همبستگی فعالشان را نسبت به دانشجويان آمده بودند نشان دهند و به تظاهرات 16 مارچ ملحق شده بودند , نداشتند, کارشان به آنجا انجاميد که در ملاً عام, در مقابل دوربين های تلويزيون , همدستيشان را با دارو دستة آقای سرکوزی نمايان ساختند. انتظامات" CGT(وابسته به احزاب استالينيستی)و FO ( که بعد از جنگ دوم جهانی با کمک CIA تاسيس شده است ) دست در دست همديگر و پيشاپيش تظاهرات در مقابل CRS [11] راه می رفتند. خط حاميان اتحاديه ناگهان به طور معجزه آسايی در انتهای تظاهرات شل گرديد به منظور اينکه به يک عده گروه کوچکی از" جانبازان".که در تظاهرات نفوذ کرده و عجله داشتند که در جهت سوربون بروند تا بازی موش و گربة خود را با " سی ار اس" ادامه دهند , اجازة عبور دهند. تمام کسانی که در صف اول بودند و شاهد اين وحشيگری جديد بودند گفتند که از بابت وجود انتظامات " سی جی تی" و" اف او" بود که دوويليپن و سرکوزی هنوز می توانستند که ضرب و شتم کنند و کاميون های پليس را پر کنند. اما بطور خاص, پخش تصاوير متاًثر کنندة درگيريهای خشونت آميز که تظاهرات پاريس در پی داشت , به منظور ايجاد رعب قبل از تظاهرات 18 مارچ بود. خيلی از کارگران و دانشجويانی که در صدد بودند که در تظاهرات شرکت کنند ازبيم خشونت از شرکت در تظاهرات صرف نظر خواهند کرد .مجريان اخبار تلويزيون خبر خوشی برای بيننده ها دارند, ما در جهت " نابودی جنبش" می رويم. (طبق اخبار عصر 16 مارچ ). اما کسانی که جنبش را می خواهند" نابود سازند", شريک های جرم سارکوزی, يعنی اتحاديه های کنترل گر می باشند! و کارگران اين مسئله را شروع به فهميدن کرده اند. پشت سخنرانی های "چپ" رياکارانه, اتحاديه ها تلاش دارند که مورد های پيش آمده را کنترل کنند. تا کنون اين مسئله به شکست انجاميده است. احزاب استالينی و CGT او در اين ميان جايگاه خود را در.تآتر بزرگ ژوراسيک پارک يافته اند(در کنار ما قبل تاريخی جون UMP )[12]. اگر اتحاديه ها تا کنون نقش خود را بعنوان ماموران خاموش کننده آتش های اجتماعی نتوانستند ايفا کنند ّبه خاطر آن بوده که آتش افروزانی چون سارکوزی -دوويليپن پلاکاردها ی 16 مارچ آنها را در آتش افکنده بودند. و اگر کارگران برای کمک به مبارزة دانشجويان آمده اند بخاطر آن بود که آنها ديدند که چگونه اتحاديه ها در کارخانه ها وظيفة رسانه ها را در لاپوشانی تشکيل انبوه وسيع جلسات عمومی دانشجويان به عهده گرفته اند . از تظاهرات 7 مارچ, اتحاديه ها به هر دری زدند که کارگران را فلج سازند. آنها به هر کاری دست زدند که کارگران را تقسيم کنند و خشمشان را در هم بشکنند. آنها سعی درگمراه کردن جنبش دانشچويان داشتند.وقتی آنها موفق نشدند شروع به استفاده از يک زبان چپ تری برای باز پس گيری " سی پی ای" کردند برای اينکه خودشان مذاکره را در دست گيرند ( هر چند که آنها از آغاز پشت سر طبقة کارگر مشغول مذاکره بودند). آنها حتی برای اينکه دولت را تسليم سازند تهديد به اعتصاب عمومی کردند. خلاصه, اتحاديه ها در انظار عمومی اعلام کردند که مايل نبودند که کارگران بخاطر همبستگی با دانشجويان بپا خيزند. آنها با زحمت سعی نموده اند با شعبده بازی کارت تکخال را از آستين بيرون کشند که تنها می توانست چندپسر بچه هيجان زده را مديون سازد تا بوسيلة آنها خشونت را هر جه بيشتر دامن زنند. تنها راه خروج از اين بحران سياسی برای بورزوازی فرانسه عبارت از اين است که دو باره ظاهر قديمی دولت جمهوری خواه را باز سازی کند. و اين هديه ايی است که چپ پارلمانی به آقای دوويليپين در يک ظرف نقره ای تقديم کرد: احزاب سوسياليستی , استالنيستی و سبزها خودشان را درهيئت موسسان شورای قانون اساسی قرار دادند که بتوانند عليه" سی پی ای" اعتراض کنند. شايد که دولت با تشکر ازاين کمکی که از سوی حزب سوسياليستی,تقديم شده با بکار گيری اندرز اين دوازده مرد دانا مبنی بر آنکه که "سی پی ای" را پس بگيرد ازبن بست خارج شود. بدين وسيله آنها می توانند آن شعار رافارين؛ " خيابان حکومت نخواهد کرد" را متعلق به خودشان سازند. اما فقط با افزودن اين جمله که " آن دوازده بازنشستة شورای قانون اساسی"است که می تواند حکومت کند.[13] بزرگترين پيروزی اين جنب خود اين مبارزه است برای آنکه دانشجويان سوربون را "با آب فشار قوی" از سر راه بر دارند(همينطور رفقايشان که برای رساندن مواد غذايی به کمک آنها آمده بودند) آقای سارکوزی يک جعبة پاندورا را باز کرد. و دوويليپن/ سارکوزی با جادو از اين جعبه " ايده های سياه" "دوستان کاذب" طبقة کارگر, يعنی اتحاديه ها را بيرون کشيدند. پرولتاريای جهانی می تواند بابت آن از بورزوازی فرانسه سپاسگزار باشد.در هنگام انتخابات با تهديد مترسک LE PEN بورزوازی رنگهای سه گانه موفق گرديد که کودن ترين فراکسيون دست راستی را بر سرکار بياورد. يک جناح دست راستی که عرضة انجام هيچ کاری را ندارد. بهر حال اين جنبش هر نتيجه ای که داشته باشد, جنبش همة طبقة کارگر ويک پيروزی برای طبقة کارگر است. بخاطر وجود نسل جديد است که طبقة کارگر موفق گرديد که موانعی که اتحاديه ها درمقابل همبستگی اشان ايجاد کرده بودند بشکنند. همة بخشهای طبقة کارگر , و بخصوص اين نسل جديد, تجارب مهمی بدست آوردند که يک اثر عميقی بر آگاهی آنها بر جا خواهد نهاد. اين تجربه متعلق به پرلتاريای جهانی است . عليرغم سکوت رسانه های رسمی , رسانه های" موازی آن", دوربين های کنترل نشده و "فرستنده های آزاد" و جرايد انقلابيون, توانستند که پرولتاريا همة جهان را در اين تجربه سهيم سازند. به اين دليل که اين مبارزه چيزی جز فصلی در مبارزه ات طبقة کارگر جهانی نمی باشد.و آن بخشی از مجموعة مبارزاتی است که از سال 2003 به بعد بوقوع پيوست. مبارزاتی که در بيشتر کشورهای صنعتی بوقوع پيوست , و تسلط دوبارة طبقة کارگر را برعقب نشينی او که براثر تبليغات بورزوازی در طی سالها بعد از فرو پاشی بلوک شرق در سال 1989 و معرفی رزيم های آنها بعنوان رزيم های سوسياليستی و کارگری بوجود آمده بود تاًييد کرد. يکی از مشخصات بسيار مهم اين مبارزه احيای دوبارة همبستگی بين کارگران است. از آنجاست که در دو تا از کشورهای مهم سرمايه داری دنيا, در آمريکا و در انگليس , همبستگی نقطه عزيمت مبارزة کارگری را تشکيل داده است. در بخش حمل و نقل عمومی نيويورک[14], درست قبل از سال جديد مسيحی 2005, کارگران وارد مبارزه ای شدند که ارتباط به خودشان نداشت بلکه برای حفظ مزايای حقوق بازنشستگی برای کارگران جوانی که از اين به بعد استخدام می شدند بود . اعتصاب چند روزه آگوست 2005 کارکنان باربری که باعث تعطيلی فرودگاه HEATHROW در لندن گرديد, در همبستگی با کارگران بخش آذوقه رسانی بود که به طور غير منصفانه ای مورد تعرض کارفرمايشان GETE GOURMET قرار گرفته بودند.[15] اين اعتصاب های پر بار بخشی از تمايل عمومی به سوی مبارزه را تشکيل می دهند که از سال 2003 خود را نشان داده است. اين نوع از مبارزه فقط در فرانسه برای دفاع از حقوق بازنشستگی صورت نگرفت بلکه همچنين ما شاهد قابل توجه ترين تظاهرات خيابانی در اتريش از بعد از جنگ جهانی دوم بوديم. اين شکل از گرايشات همچنين خودش را در سال 2004 بخصوص در اعتصاب بخش اتوموبيل سازی در آلمان نشان داد. ( بخصوص در OPEL, CHRYSLER- DAIMLER )که با مسًلة اخراجها روبرو شدند.{16}. آنها به وضوح مسًله همبستگی را بين کارگران پيش گرفتند. SEAT اين گرايش در دسامبر 2005 بار ديگر درکارخانة در بارسلونا در اسپانيا تاًييد گرديد, جايی که کارگران بدون اتحاديه ها و عليه آنها وعليه توافقی که آنها در خفا با کارفرمايان بسته بودند مبنی بر اخراج 600 تن از رفقايشان وارد مبارزه شدند. [17] حرکت دانشجويان در فرانسه قسمتی از مبارزة وسيع تاريخی است که در نتيجة آن بشريت را قادر خواهد ساخت که از بن بست بربريت سرمايه داری خارج شود. نسلهای جوانی که وارد مبارزه در عرصه ای طبقاتی شده اند در را به سوی آينده باز کرده اند. ما به آنها می توانيم اعتماد کنيم:آنها در همة کشورها به مبارزه ادامه خواهند داد برای اينکه دنيای جديدی را آماده سازند که از هر گونه رقابت ,سود, استثمار, فقر و آشفتگی خونين آزاد گردد. کاملاً روشن است که هنوز راه به سوی سرنگونی سرمايه داری دراز و مملو از مشکلات و خطرهای مبهم, با دامهای مختلف می باشد ولی بتدريج اين راه آزاد می گردد. جريان کمونيستی جهانی , 17 مارچ 2006 1-International Communist Current, 17th March 2006(ICC) پاورقی ها: 2-Chirac-Villepin-Sarkozy : 2-ژاک شيراک رئيس جمهور فرانسه, دومينيک دوويليپن نخست وزيزو جانشين رافارين, نيکلاس سارکوزی وزير امور داخلة کشور 3-CPE( Contrat Première Embauche): 3-اولين قرارداد کار: شکل جديدی از قرارداد کار برای کارگران زير 26 توسط دويليپن پيشنهاد شده است مهمترين نکتة اين قانون آن است که در مدت دو سال دورة آزمايشی کار , کارفرما از اين حق بر خوردار می شود که کارگران را بدون هيچ گونه خبر قبلی يا آوردن دليلی اخراج کند. اين قانون در سی ان ای, قراردادکارکارگری که به منظور همة کارگران با داشتن هر سنی است در کارخانه های کوچک (کمتر از 25 کارگر )اعمال می شود.در واقع منظور از اين دو قرارداد جديد و قراردادهای موقتی ديگر برای کارکنان قديمی آن است که قانون کار فعلی فرانسه را تدريجاً از بين ببرند,تا بدين وسيله حقوق فعلی آنها را محدود سازند (seniors,CDD) 4-ده روزی که دنيا را لرزاند اشاره به عنوان کتاب جان ريد در بارة انقلاب 1917 روسيه است 5-De Sorbonne 5-ساختمان دانشگاهی در پاريس که سمبل اعتراضات دانشجوياندر 1968 است 6-اشاره به برق گرفتگی دو تا از بچه هايی است که در پاريس بيگناه متهم به دزدی شدند و از ترس افتادن به دام پليس که آنان را تعقيب می کرد به يک ساختمان برق پناه بردند و مرگ انان منجر به خشونت های زيادی در محلات خارج از محدوده گرديد. برای اطلاع بيشتر می توانيد به مقالات ما در اين باره و به سايت ما رجوع کنيد. 7-Paris 3-censier 7-پاريس 3-سانسير 8-Malik Oussekin 8-مالک اوسئکين 9-Gilles Robien 9-روبين وزيرجديد امر تجهيزات, حمل ونقل, مسکن, توريسم, وکشتيرانی 10-CGT : Confédération Générale du Travail; 10-اتحادية استالينستی فرانسه 11-FO: Force ouvrière 11-اتحادية ميانه-راست 12-CRS: Compagnie Républicaine de Sécurité 12-پليس ضد شورش فرانسه 13-UMP:Union pour un Mouvement Populaire 13-او ام پی: يک ائتلاف دست راستی حزبی, که در سال 2002 به منظور انتخاب دو بارة ژاک شيراک تاًسيس شد 14-the Constitutional Council 14=يک شورای دولتی که تصميمهای دولتی پارلمان را کنترل می کند 15-رجوع کنيد به مقالات ما در:" معنای اعتصاب حمل ونقل عمومی در نيويورک"," اعتصابات حمل ونقل عمومی نيويورک"," مبارزه در ايالات متحده دوباره جان می گيرد". 16-The strike at airport Heathrow: 16-رجوع کنيد به مقالة اعتصاب در فرودگاه هيثروی لندن:" تنها وسيلة دفاعی ما , همبستگی طبقاتی ماست" . 17-Read more about the Car workers, Opel, VW, Daimler-Chrysler: 17-در مقالات ما می خوانيد در بارة کارگران ماشين سازی اپل,و.... ":ضرورت همبستگی کارگران عليه منطق سرمايه داری ورشکسته".و همچنين مقالاتی در بارة اعتصابات آلمان: "طبقة کارگر پاسخ به شانتاژ جابه جا يی ها را می دهد". 18- The strike at SEAT in Spain: 18-اعتصاب خودجوش در اسپانيا که به مبارزه عليه خراب کاری اتحاديه ها منجر شد