در زمان نوشتن این مقاله وضعیت حاکم در مصر بسیار انفجاری است. میلیونها نفر از مردم با وجود منع رفت و آمد در خیابانها حضور دارند، و با رژیم حاکم و سرکوب خونین اش در حال مقابله هستند. همزمان با آن جنبش اجتماعی تونس نیز در جریان است: فرار بن علی، تغییرات در درون دولت، دادن وعده برای برگزاری انتخابات جدید، هیچ یک از آنها موفق به فروکش کردن خشم عمیق مردم نمی گردد. همچنین هزاران تظاهرکننده در اردن نارضایتی خود را از فقر در حال رشد در این کشور اعلام کردند، در حالی که تظاهرات در کشور الجزایر براحتی سرکوب شده است. رسانه ها و سیاستمداران بطور بی وقفه ای در باره "بروز شورش در کشورهای مغرب و دول عربی" صحبت می کنند، آنها توجه خود را بسوی شاخص های منطقه ای، نسبت به "کمبود آزادیهای اولیه" رهبران ملی، بر روی وضعیت ناگوار مردمی است که پس از گذشت سی سال هنوز همان رهبر سی سال پیش را در مصر شاهد هستند... جلب میکند.
بله، همه اینها درست است بن علی، مبارک، ریفاعی، بوتفلیقه های دیگر، گانگسترها و کاریکاتورهای واقعی از دیکتاتوری بورژوازی هستند. اما در وحله نخست و بویژه این جنبشهای اجتماعی بخشی از جنبشهای استثمارشوندگان همۀ کشورها میباشند. خشم انفجاری که امروز خود را همانند یک لکه روغن پخش میکند، خود را در برابر علت اصلی آن که همانا بحران جهانی اقتصادی است نشان میدهد، که از سال ٢٠٠٧ تمام بشریت را به ورطه بدبختی سوق میدهد. (١ )
بعد از تونس، مصر! آن چیزی که کل بورژوازی از آن در هراس بود، آغاز شده است: گسترش شورشها در کشورهای عربی و بویژه در شمال افریقا، همانند شورش در تونس در حال حاضر شروع شده است. در آنجا مردم مختلف کشورهای عربی زیر بار مصائب و ناامیدی قرار دارند، آنها زیر ضربات سخت ناشی از بحران اقتصاد جهانی بدست وحشت و سرکوب خونین سپرده میشوند. در مواجهه با خشم استثمارشوندگان، طبقات حاکم و رهبران منتسب آنها با تحقیر میگویند استثمارشوندگان چه کسانی هستند: طبقه گرسنگان و جانیان. تنها پاسخی که آنها میتوانند بدهند حکومت ترور و گلوله در پوست است. این تنها مربوط به "دیکتاتورهای" نظیر مبارکها، بن علیها، بوتفلیقه ها، صالح ها و همکاران خود در یمن نیست. رهبران "دمکراتیک" خود ما، از چپ تا راست، خود را دائماً "دوستان و متحدان وفادار" آنها دانسته اند و همدست آنها در دفاع از همان نظام استثمارگر سرمایه- داری بودند. آنها به ظاهر از واقعیت لاف زنی در باره ثبات این کشورها، یا از به اصطلاح دژی که آنها بر علیه بنیادگرائی اسلامی نمایندگی کردند بی اطلاع هستند، آنها همچنین اظهار بی اطلاعی میکنند که رژیم موجود تنها با حمایت، محافظت و ترور پلیسی توانسته است چندین دهه وضعیت موجود را حفظ نماید. آنها چشمان خود را بر شکنجه شدنها، بر فساد شان، اعمال خشونت این رژیم ها بسته اند، تا با ایجاد فضای رعب و وحشت بتوانند بر مردم کنترل داشته باشند. آنها همواره از این رژیم ها تحت عنوان ثبات، دوستی و صلح در میان ملتها و به نام عدم مداخله و از پا برجایی این رژیم ها بطور کامل پشتیبانی کرده اند. آنها از چیزی غیر از نجات منافع ملی کثیف امپریالیستی شان حمایت نمی کنند.
شورش اجتماعی در مصر...
امروز در مصر دوباره اگر نه دهها، بلکه صدها کشته، هزاران مجروح، دهها هزار دستگیری در یک فضای بسیار داغ و ملتهب رخداد. با سقوط بن علی در تونس، جرقه ای در بشکه باروت افتاد و باعث گشودن سریع انفجاری درب بسته گردید. این سقوط منجر به پیدایش یک امید بی حد و حصر در میان بخش اعظم مردم کشورهای عربی گردیده است. در این کشورها تنها وسیله ایکه توانسته طبقه کارگر و لایه های استثمارشونده را لگام زند همانا برقراری حکومت ترور است. ما همچنین مکرراً شاهد ابراز یاس و نا امیدی بصورت موجی از اقدام به خود سوزی در الجزایر، مراکش، موریتانی، صحرای غربی، عربستان سعودی و سودان بوده ایم. این شرایط بیکاران جوان و هم کارگران بیکار را تحت تاثیر قرار داد، کارگرانی که دیگر قادر به تامین نیازهای خانواده ها یشان نبودند. در مصر و تونس، خواسته های یکسانی فریاد زده شده است:” نان ! آزادی ! شأن و کرامت انسانی!‟ در مقابل همان مشکلاتی که به دیگر نقاط دنیا آسیب می رساند، بنابر این تمامی مصائب موجود ناشی از بحران اقتصاد جهانی است که در آن سرمایه داری همه ما را به کام خود فرو برده است: بیکاری ( بیش از ٢٠٪ مردم مصر را در برمیگرد )، نا امنی ( از هر ١٠ نفر مصری ٤ نفر در زیر خط فقر زندگی میکنند و زباله جمع کن های ٫بد نام مصری٬ در سراسر جهان از طریق گزارشهای خبری شناخته شده اند )، افزایش قیمت مایحتاج اولیه و گسترش بدبختی.
شعار ”مبارک گورت را گم کن‟ مستقیماً از مردم تونس الهام گرفته شده است، آنها خواستار خروج بن علی بودند، این شعار کسانی را هدف قرار می دهد که سی سال تمام با مشت آهنین بر کشور حکومت می کنند. تظاهرکنندگان در قاهره فریاد زدند؛” این دولت ما نیست، اینها دشمنان ما هستند‟. یک روزنامه نگار مصری به خبرنگار فیگارو گفت:"هیچ جنبش سیاسی نمیتواند ادعای این تظاهرات را داشته باشد. این خیابان است که خود را بیان میکند. مردم دیگر چیزی ندارند که از دست بدهند. دیگر نمیتوان اینچنین پیش رفت“. یک جمله بر لب همه جاری است:” امروز ما دیگر هراسی نداریم‟.
در آوریل ٢٠٠۸ کارگران کارخانه نساجی محلل الکوبرا در شمال قاهره با دست زدن به اعتصاب خواستار افزایش دستمزد و شرایط کاری بهتر شدند. در همین رابطه برای حمایت از کارگران، گروهی از جوانان بوسیله شبکه اجتماعی فیس بوک و توییتر به اعتصاب و سازماندهی فراخوان دادند، صدها نفر از تظاهرکنندگان دستگیر شدند. این بار، و بر خلاف تونس، دولت مصر از پیش راه ورود به اینترنت را مسدود کرده بود.
سه شنبه ٢٥ ژانویه بعنوان "روز ملی پلیس" اعلام شده است. دهها هزار نفر از تظاهرکنندگان در قاهره، اسنکدریه، تانتا و سوئز به خیابانها ریختند و در آنجا با پلیس درگیر شدند. چهار روز از درگیری های روزانه بدنبال یکدیگر گذشت چهار روزی که خشونت ناشی از سرکوب تنها خشم مردم را افزایش داد. در این روزها پلیس ضد شورش بطور شبانه روزی به وفور از گاز اشک آور استفاده کرد، با گلوله های پلاستیکی یا واقعی به مردم شلیک کرد. خشم انفجاری در طول هفته های متوالی در حال رشد بود. سرکوب همیشه و همه جا وجود دارد: درگیری ها در قاهره، در سوئز، اسنکدریه، در سینای. تاکنون دهها نفر کشته، صد نفر نفر زخمی، هزاران نفر در روزهای نخست این درگیریها دستگیر شده اند. ارتش با پانصد هزار سرباز تا به دندان مسلح و آموزش دیده نقش اصلی و نیرومندی را درحمایت از نظام اجرا میکند، برخلاف تونس. قدرت حاکم همچنان دارای سر سپردگان مسلح به سلاح سرد و افراد حرفه ای در ضرب و شتم مردم در تظاهرات می باشد. اراذل و اوباش همانند بسیاری از لباس شخصی های امنیتی دولت که خود را قاطی تظاهرکنندگان می نمایند مسلح به زنجیرهای فلزی هستند. پلیس هایی که تجمعات را کنترل میکنند، از خروجی متروها در پایتخت نگهبانی می کنند. بیست و هشتمین روز٬ یک روز تعطیل، نزدیک ظهر، هنگام بسته شدن مساجد، با وجود ممنوعیت تجمع، معترضان از همه طرف و در محلات مختلف پایتخت با پلیس درگیر میشوند. این روز به روز خشم تبدیل شد. شب قبل از روز بیست و هشتم دولت کلیه سایت های اینترنتی و تمام تلفن های همراه را مسدود و تمامی مکالمات تلفنی را قطع کرده بود. کشور در آتش می سوزد شبها به تعداد تظاهر کنندگان افزوده میشود، آنها مقرارت حکومت نظامی که در قاهره، اسکندریه و سوئز اعلام شده بود را نادیده می گیرند. کامیونهای پلیس مجهز به پمپ آب با فشار زیاد را به میان جمعیت می رانند، جمعیتی که بویژه از جوانان تشکیل شده بود. در قاهره، تانکها و سربازان در وحله اول توسط معترضان بعنوان قهرمانان آزادیبخش مورد استقبال قرار گرفتند. تلاشهای جهت آشتی ارتش با مردم وجود دارد، که مورد توجه زیاد رسانه ها قرار میگیرد این تلاشها حاصلی نداشت جز اینکه اینجا و آنجا مانع از پیوستن یک کاروان از خود روهای رزمی با نیروهای امنیتی شود. همچنین چند نفر از مامورین پلیس با به زمین انداختن باطوم های خود به صف معترضین پیوستند. اما با این حال در نقاط دیگر بسرعت برروی تظاهرات کنندگان که اقدام به مقابله با آنها نمودند آتش گشودند و با خودروهای زرهی از روی مردم عبور کرده و موجب مرگ آنها میشوند. ریئس کل ستاد ارتش مصر سامی عنان که جهت گفتگو با پنتاگون، یک هیت نظامی به ایالات متحده را سرپرستی میکرد، در روز جمعه سریعاً به مصر بازگشت. در این روز ماشینهای متعلق به پلیس و فرستادگان ریئس جمهور، همچنین دفتر حزب حاکم به آتش کشده شده اند. وزارت اطلاعات به غارت رفت. زخمیان در بیمارستانهای شلوغ به روی هم انباشته شده اند، در اسکندریه ساختمان فرمانداری هم به آتش کشیده شد. همچنین در منصورا در دلتای نیل، درگیری خشونت آمیزی صورت گرفته است که منجر به مرگ چندین نفر گردید. تعدادی از محاصره کنندگان تلاش میکنند که محل تلویزیون دولتی را بتصرف خود دربیاورند، اما توسط ارتش به عقب رانده میشوند. حدود ساعت ٢٣ و ٢٠ دقیقه حسنی مبارک در تلویزیون ظاهرشد تا در باره یک تغییر صحبت کند، او اعلام کرد که هئیت دولت روز بعد تغییر خواهد کرد و وعده داد که اصلاحات سیاسی و اقدامات جدید در جهت برقراری دمکراسی را آغاز میکند. اما او بر عزم خود مبنی بر "اطمینان خاطر از تضمین امنیت وثبات مصر" در برابر" اقدام به تلاش در جهت تضعیفش" تاکید کرد. این اظهارات خشم مردم را هر چه بیشتر دامن زد و عزم و اراده معترضان به ادامه مبارزه را تقویت بخشید.
... به زور وارد بازی امپریالیستی میشود...
اما اگرچه تونس برای مردم معترض یک نمونه بود، ولی برای بورژوازی اداره کشور بدین شیوه غیر ممکن شد. تونس کشوری است نسبتاً کوچک که از نظر منافع عمده امپریالیستی میتواند برای یک دوست کشور درجه دوم نظیر فرانسه ( ٢ ) دارای اهمیت باشد. اما این مسئله در رابطه با مصر کاملاً متفاوت است، ( با بیش از ۸٠ میلیون نفر جمعیت) که به مراتب پر جمعیت ترین کشور در منطقه میباشد و از نظر استراتژیک و اساسی دارای یک پایگاه مرکزی در شرق میانه، بویژه برای امریکا می باشد. در این منطقه مسائل بیشتری در خطر است. سقوط رژیم مبارک میتواند یک هرج و مرج منطقه ای، وعواقب جدی را موجب گردد. مصر تحت رهبری مبارک، متحد اصلی ایالات متحده امریکا در تضاد شرق میانه است، تا بتواند از حمایت دولت اسرائیل اطمینان حاصل کند. همچنین دارای یک نقش غالب و یا کلیدی در روابط اسرائیل و فلسطین و حتی در میان خود فلسطینی هاست، بین محمود عباس از فتح و اسلام گرایان حماس. این دولت تا همین چندی پیش به عنوان عامل ثبات در کشورهای نزدیک شرق در نظر گرفته میشد. علاوه بر این تحولات سیاسی در سودان، که در آن جنوب کشور از آن جدا شده است، نیاز به یک مصر مقتدر دارد. در حال حاضر ٤٠ سال از این استراتژی ماهرانۀ آمریکا در زمینه اختلافات بین اعراب و اسرائیل می گذرد. بی ثباتی در آن خطر فروپاشی در بسیاری از کشورهای منطقه را بدنبال خواهد داشت، بخصوص در اردن، لیبی، یمن، و سوریه. این مسئله نگرانی ایالات متحده را به وضوح آشکار میسازد که آنها را، بدلیل داشتن روابط نزدیکشان با این رژیم، در وضعیت بسیار دشواری قرار میدهد. اوباما و دیپلماسی آمریکا خود را موظف میدانند تا به تجهیز قوای خود پرداخته و در اعمال فشار مستقیم بر مبارک پیش دستی کند، تلاش در جهت حفظ ثبات کشور و بخصوص برای حفظ رژیم مبارک. به همین دلیل اوباما آشکارا اظهار داشت که او، جهت مجبور کردن مبارک، یک گفتگوی نیم ساعته با وی داشته است، در این گفتگو اوباما اصرار داشته که مبارک باید خواسته های مردم را بپذیرد. قبل از آن هیلاری کلینکتون گفته بود که ” باید از نیروهای امنیتی خواسته شود که خویشتنداری بیشتری بخرج دهند“ و اینکه دولت بسرعت شبکه های اجتماعی اینترنتی گفتگو را مجدداً ترمیم و راه اندازی کند روز بعد، عمر سلیمان، ریئس قدرتمند نیروهای امنیتی نظامی، که همچنین مسئول مذاکرات با اسرائیل در شرق میانه میباشد، احتمالاً تحت فشار امریکا، به عنوان معاون ریئس جمهور برگزیده شد. در حقیقت این ارتش بود که از محبوبیت خود در میان معترضان استفاده کرد زیرا که ظاهراً ارتش خود را در پشت صحنه نگهداشته بود. ارتش در مکانهای مختلف با میانجیگری در بین تظاهرکنندگان قصد داشت بخش وسیعی از جمعیتی که بصورت فشرده در مرکز شهر تحصن کرده وعملاً منع رفت و آمد را نادیده گرفته بودند، "در بازگشت به خانه هایشان و "حفاظت" خود در مقابل باند دزدها" یاری رسانند.
... همانگونه که در دیگر کشورهای عربی...
همزمان در مصر تظاهراتهای دیگری نیز در الجزایر، یمن، اردن بوقوع پیوست، در کشور اردن ٤٠٠٠ نفر تظاهرکننده برای سومین بار متوالی در طول سه هفته در امان گرد آمدند. آنها در اعتراض به گرانی هزینه های زندگی خواهان اصلاحات اقتصادی و سیاسی از جمله استعفای نخست وزیر شدند. در این رابطه مقامات دولتی با ایجاد راه حلهای کوچک اقتصادی و برخی مشورتهای سیاسی به یک سری اقدامات بسیار ناچیز دست زدند. اما تظاهرات به شهرهای ایربید و کراک گسترش یافت. سرکوب و فشار در الجزایر ٥ کشته و ٨٠٠ مجروح بر جای گذاشته است. در تاریخ ٢٢ ژانویه تظاهرات مردم الجزایر در مرکز شهر بشدت سرکوب شد. همچنین در تونس سقوط بن علی نتوانست از خشم مردم و سرکوب جلوگیری بعمل آورد: از زمان خروج بن علی تا کنون تعداد کشته های ناشی از اعدام های خود سرانه در زندانها بیش از کشته های ناشی از درگیری با پلیس از قبل می باشند. "کاروان آزادی" که از غرب کشور آمد و جنبش از آنجا آغاز شده بود، حکومت نظامی را نا دیده گرفت و روزهای متمادی جلو کاخ دولت چادر زد و خواستار استعفای حزب حاکم گردید که هنوز از افراد قدیمی و پیروان متعصب آن تشکیل می شد. خشم مردم همچنان ادامه دارد زیرا هنوز مردانی از زمان بن علی، همچنان زمام امور کشور را در اختیار خود دارند. تجدید سازمان دولت که بارها و بارها به تعویق افتاده شد و در تاریخ ٢٧ ژانویه بالاخره صورت پذیرفت، بد نام ترین وزرای رژیم قدیمی را برکنار کرد، اما نخست وزیر را همچنان حفظ کرد، و بدین ترتیب موفق به مهار اعتراضات نشد. سرکوب وحشیانه پلیس ادامه دارد و اوضاع همچنان بی نظم و آشفته است.
این شورشهای عظیم و خود جوش انفجاری نشان میدهند که مردم دیگر نمی خواهند به وضع فعلی ادامه دهند. آنها میخواهند به بدبختی و فلاکت و سرکوب این رژیمها پایان دهند. اما آنها تاثیرات منفی ناشی از توهمات دمکراسی و سموم ناسیونالیسم را نیز نشان می دهند: در تظاهرات های مختلف پرچمهای ملی با افتخار به اهتزاز در آمده است. چه در مصر و چه در تونس خشم استثمارشوندگان بلافاصله بسمت مبارزه برای دمکراسی بیشتر منحرف شد. نفرت مردم علیه رژیم و تمرکز کامل بر مبارک ( همانند بن علی در تونس). موجب شده است که خواسته های اقتصادی مردم علیه فلاکت اقتصادی و بیکاری توسط رسانه های بورژوازی تا سطح رفتن مبارک تقلیل یابد. واضح است که این به بورژوازی کشورهای "دمکراتیک" امکان میدهد که طبقه کارگر و بویژه طبقه کارگر کشورهای مرکزی را متقاعد سازد که "قیام های مردم" در شرق میانه با توسعه مبارزه کارگران در کشورهای مرکزی ریشه یکسانی ندارد.
به سوی توسعه جنگ طبقاتی
این طغیان بزرگ اجتماعی هم اینک بطور فزاینده ای به جلوی صحنه جامعه رانده میشود، که ناشی از تشدید بحران جهانی سرمایه داری و انعکاس آن در کشورهای پیرامونی است. خشمی که تا کنون بصورت دائمی و منحصر بفرد ادامه دارد نشان دهنده تنش های امپریالیستی و جنگ های مختلف میباشد، این مسئله شرایط سیاسی نوینی را ایجاد میکند که سرمایه داری باید بر روی این تحولات حساب باز کند. پیدایش این قیام در مقابل فساد رهبران، آنهایی که جیبهای خود را پر می کنند در حالی که اکثریت قریب به اتفاق مردم از گرسنگی رنج می برند، نمی تواند در این کشورها بخودی خود حل شود. اما وجود این جنبش ها نشانه از اعلام بلوغ اختلافات اجتماعی آینده می باشد که بطور حتم در بیشتر کشورهای صنعتی در مقابله با مشکلاتی یکسان بوجود می آیند: کاهش سطح معیشت، رشد فقر، بیکاری جوانان. افزون بر آن، این قیام در برابر سیستم ورشکسته ای است که در میان جوانان اروپا در حال رشد میباشد، همانطوریکه ما در مبارزه دانشجویان بخصوص در فرانسه، انگلیس و ایتالیا آنرا مشاهد میکنیم. آخرین نمونه: در تاریخ ٢١ ژانویه تعداد بیست هزار نفر از دانشجویان و معلمان با حضور در خیابانهای لاهه (هلند) در مقابل پارلمان و وزارت آموزش و پرورش دست به اعتراض زدند. آنها در برابر افزایش شدید هزینه های ثبت نام در دانشگاهها اعتراض کردند، که در وهله نخست علیه مردود شدگان ( اغلب در مورد کارگران دانشجو صدق میکند که مجبورند کار کنند تا هزینه مورد نیاز دانشگاه خود را بپردازند)، آنها باید سالانه مبلغ سه هزار یورو اضافی بپردازند، در حالیکه بر اساس اعلام آخرین کاهش بودجه باید در این بخش ٧٠٠٠ موقعیت شغلی حذف گردند. این تظاهرات یکی از مهمترین تظاهرات دانشجوئی بیست سال گذشته در این کشور بوده. آنها به شیوه ای خشونت بار و بیرحمانه توسط پلیس مورد حمله قرار گرفتند. وجود این جنبش های اجتماعی نشان از یک پیشرفت مهم در رشد و توسعه مبارزه طبقاتی در همه کشورهاست. حتی اگر طبقه کارگر به اندازه کافی بعنوان یک نیروی مستقل ظاهر نشده است. در کشورهای عربی طبقه کارگر همچنان غرق در جنبش های عمومی مردم است. در سراسر جهان شکاف بین طبقه حاکم ، بورژوازی، که با غرور و تکبر و بطور مبالغه آمیز ثروتش را بنمایش میگذارد از یک طرف و بخش وسیعی از استثمارشوندگان که عمیقتر و عمیقتر در بدبختی و محرومیت فرو میروند از طرف دیگر روز به روز بیشتر میشود. این شکاف بسوی نزدیکتر شدن و اتحاد پرولتاریای همه کشورها در راستای یک مبارزه مشترک در مقابل کاپیتالیسم گام بر میدارد، وقتیکه بورژوازی ناتوان از پاسخگویی به خواست استثمار شوندگان باشد با استفاده از حربه صرفه جوئی و با توسل به روش باطوم و گلوله به معترضین پاسخ میدهد.
شورش و مبارزه اجتماعی در سالهای آینده بناگزیر در اشکال مختلف ظاهر خواهد شد و در هر منطقه ای از دنیا بوقوع خواهد پیوست. نقاط قوت و ضعف جنبش های اجتماعی در همه جا یکسان نیستند. در اینجا خشم، ستیزه جوئی و شجاعت مثال زدنی هستند. به همین دلیل روشها و عظمت مبارزه گشایش دیدگاهای نوین را امکان پذیر و ساخت توازن قوا به نفع طبقه کارگر را میسر میسازد، طبقه کارگر تنها طبقه اجتماعی است که قادر به ارائه یک چشم انداز روشن به بشریت میباشد. در اینجا بویژه تمرکز و تجربه پرولتاریا، تجهیز مبارزه اش در کشورهای واقع در قلب جهان سرمایه داری، تعیین کننده خواهند بود. بدون بسیج گسترده پرولترهای کشورهای مرکزی، شورشهای اجتماعی در سرمایه داری پیرامونی نهایتاً به ناتوانی محکوم هستند و آنها قادر نخواهند بود خود را از زیر یوغ این یا آن گروه از طبقه حاکم رها سازند. تنها مبارزه بین المللی طبقه کارگر، همبستگی اش، وحدتش، سازمان و آگاهی اش در صف آرائی نبرد، قادر خواهد بود در ادامه همه سطوح جامعه را به منظور پایان دادن به این سیستم رو به زوال و ساختن یک دنیای دیگر با خود همراه سازد.
W /٢۹ ژانویه ٢٠١١
ترجمه از سارا- م
زیر نویس ها:
( ١ ) در اینجا ما باید در رابطه با میزان سکوت بین المللی در مورد وضعیت الجزایر دقیق باشیم. بنظر می رسد که بطور مثال در کابیلیا آتش مبارزه همچنان شعله ور است.
( ٢ ) فرانسه که، پس از حمایت اش از بن علی، به گناهش اعتراف کرد، چرا که وضعیت در تونس را دست کم گرفته و حاکم مطلق را مورد پشتیبانی قرار داده بود، مواظب اوضاع است که مبادا دوباره خود را با دلسوزی از مبارک مورد تمسخر قرار دهد و مراقب رفتار خود در دعوت او به ترک مصر است.