اوباما، ناتو، بن لادن، قذافی: همه آنها دشمنان ما هستند

پس از بمبارانهای ناتو در ساختمانی در شهر طرابلس که منجر به کشته شدن پسر و سه نوۀ معمر قذافی گردید، شهرهای بنغازی و میسراتا، و سفارتخانه های انگلیس و ایتالیا، هدف حملات تلافی جویانه قرار گرفتند. کشته شدن اسامه بن لادن در پاکستان توسط نیروهای ویژه امریکائی ظاهراً به تلافی حملات تروریستی ١١ سپتامبر ٢٠٠١ صورت گرفته که منجر به کشته شدن ٣٠٠٠  نفرگردید. زمانیکه نیروهای ضد قذافی در لیبی، خبر کشته شدن بن لادن را شنیدند، همان سرنوشت را برای قذافی خواستار شدند.

این کشتار و نابودی مارپیچی شاهد دیگری از امیال سرمایه داری در دوره ایست، که در آن هر دولت، هر جناح سرمایه داری با هدف ماندن در قدرت مجبور است گزینه نظامی و راه ترور را در پیش گیرد.

در جهان سرمایه داری آنتاگونیستها (مخالفین) زیر پرچم های گوناگونی قرار دارند، اما همۀ آنها یک هدف مشترک را دنبال میکنند. قذافی مورد علاقه بسیاری از کسانی است که خود را سوسیالیست می نامند، با وجود اینکه در قلب هر رژیمی که ماهیت دوم آن سرکوبگری است مجازات ظالمانه بطور اتوماتیک دنبال میشود. هنوز باراک اوباما بعنوان « دوست آزادی » مفروض نشده، در روزهای اولیۀ تصدی مقامش کمپین نظامی اش را با بمباران پاکستان، یعنی در همانجائی که جرج بوش آنرا ترک کرده بود، ادامه داد. بن لادن از سوی برخی بعنوان « قهرمان ضد امپریالیستی » دیده میشود. اما رویای نهائی او ایجاد یک خلافت اسلامی چند ملیتی است که یکی از کهنه ترین و ارتجاعی ترین پروژه های امپریالیستی بشمار میرود.

و اگر شورای ملی دولت انتقالی " شورشیان" لیبی را در برخی ازموارد تا پایین ترین سطح ممکن مورد سوء استفاده قرار دهد،   میتواند آنها را بعنوان دشمنان استثمار شدگان و ستمدیدگان، حامیان ایالات متحده، طرفداران بازگشت به سلطنت، بکار گیرد. این حقیقت اساسی  در حالیست که بسیاری از آنها تا مدتها پیش بخشی جدایی ناپذیر از دستگاه دولتی قذافی بشمار می آمدند. بعد از کشته شدن بن لادن، تحلیگرانی در امریکا  از احتمال "بستن" پرونده مربوط به قربانیان ١١ سپتامبر صحبت کردند. با ادامه جنگ در افغانستان، عراق و لیبی، واضح  است  برای کسانیکه درگیر جنگ  بوده یا از قربانیان "جنگ آمریکا با تروریسم" هستند تعطیلی وجود ندارد.

همانطوریکه اوباما در اولین سخنرانی خود در جشنی به مناسبت کشته شدن بن لادن گفت : "مرگ او پایان تلاش های ما نیست".  بدون شک القاعده به حملات خود علیه ما ادامه خواهد. البته که نیروی تروریستی اش در این راستا  پس از آن کاهش می یابد و دیگران براحتی میتوانند جایگزین آن گردند. اوباما اظهار داشت: " ما دوباره خاطر نشان میکینم که آمریکا قادر به انجام هر آنچه که به ذهن ما خطور کند میباشد." با اینحال امپریالیسم آمریکا، نگران آن است که نتواند خود را در عراق، افغانستان و لیبی تحمیل کند. با وجود این واقعیت که  بزرگترین قدرت نظامی جهان است. برعکس، اگر چه عمدتاً همۀ عملیات آمریکا به بیان اوباما،  نه در جهت " امن تر کردن جهان" است، بلکه در جهت تشدید درگیریها و هرج و مرج  در سراسر چهره کره زمین  میباشد.

١١ سپتامبر بعضی چیزها را تغییر داد. بعنوان مثال در خاورمیانه با وجود توهمات نسبت به معمر قذافی، القاعده هیچگاه بطور واقعی  پایگاهی نداشته است، صرف نظر از اینکه در افغانستان و پاکستان از نقاط قوتی برخوردار است.  در جنبش های اجتماعی اخیر در کشورهای مختلف عربی، برغم  سردرگمی آنها، هیچ نشانه ای دال بر ایدالهای القاعده در جهت تصویب موازین شرعی و آموزشهای اسلامی در میان تظاهر کنندگان وجود نداشته است. بر خلاف آن، بسیاری از معترضان  فرقه های متعصب و اختلافات جنسیتی که القاعده بیانگرآن است را بصراحت رد کردند.

مانع بزرگتر بر سر راه جنبش های شمال آفریقا و خاورمیانه  وجود اسطوره "دمکراسی" است که در خدمت جلوگیری از ابراز وجود طبقه کارگر بمثابه یک نیروی مستقل در جامعه عمل میکند.

تمامی نمادهای سرمایه داری، اعم از آنان که در کاخ سفید، یا چادری در کویر، در غاری در کوهها، و یا در حومه ثروتمندان، کلیه آنها از دنیای جنگ و نابودی و بر علیه آزادی بشریت دفاع میکنند. 

 Car- 2/5/11

  ترجمه از سارا- م