لبنان ، سوریه ، ایران ... تصادمات جدید امپریالیست

باقتل رفیق حریری نخست وزیر لبنان، آتش تصادمات دیرینه امپریالیستی درخاورمیانه شعله ور گردید. این فصل جدید از بربریت سرمایه داری که خود را درجهان بخصوص در خاور میانه به شکل تصفیه حسابهای خونین و عملیات تروریستی ، پیچ در پیج و بی هدف برعلیه مردم به نمایش میگذارد بار دیگر آشکار می سازد که کلیه وعده وعید های کشورهای کوچک و بزرگ سرمایه داری در رابطه با صلح دروغ بیشرمانه ای بیش نیست. برای نمونه امریکا در عراق یا فرانسه در آفریقا ، که از اینهمه کشت و کشتار سیراب نشده اند، بابکارگیری باندهای تروریستی بذرمرگ درجهان می کارند.

درگیریهای پی درپی میان ابرقدرت ها به خاطر خاورمیانه

سوء قصد علیه رفیق حریری تمامی خوشبینی ها را درباره انتخاب محمودعباس در راس حکومت خودگردان فلسطین ، بعنوان ضامنی برای صلح در منطقه، نقش بر آب نمود. این ترور برای فرانسه و ایالات متحده امریکا این امکان را فراهم ساخت که بیش از پیش در صحنه سیاسی لبنان صف آرایی کنند. در سپتامبر 2004 فرانسه و امریکا قطعنامه 1599 را به تصویب شورای امنیت سازمان ملل رساندند که طی آن با مقصر قلمداد کردن سوریه در مناقشات لبنان خواهان خروج ارتش سوریه از لبنان شدند. برای آنها حقوق و آزادیهای مردم لبنان هیچ اهمیتی ندارد. برای ژاک شیراک که دوست دیرینه حریری بود، موقعیتی بوجود آمد تا بتواند فرانسه را مجددا به صحنه بازی ،که یکبار در سال 1980 و باردیگر در سال 1991 از آن طرد شده بود، بازگرداند. حضور امریکا در منطقه جنوب و غرب آسیا با مرحله ای از استراتژی این کشور مرتبط می باشد که طی آن باید سوریه بعنوان مقر فعالیت های القاعده و هواداران حکومت سابق عراق، تحت فشارقرار گیرد. واشنگتن مکررا به سوریه هشدار داده که امریکا از خود عکس العمل های نظامی نشان خواهد داد. واکنش های کنونی امپریالیستهای غارتگری چون امریکا و فرانسه برعلیه لبنان و سوریه بدین خاطر است که هرکدام منافع خاصی را در منطقه دنبال میکنند. درواقع این منافع تنها رقابت های تازه ای بوجود می آورند که به هرج و مرج بیشتری در منطقه دامن خواهند زد.

مشکلات بورژوازی امریکا

سفرهای دیپلماتیک مقامات امریکایی در منطقه را نباید با خوشبینی نگریست . در طی هفته های گذشته دیپلماسی امریکا با شدت هرچه بیشتر سیاست جلب نظر اروپایی را تعقیب میکرد. بعداز سفر اخیر کاندالیزا رایس وزیر خارجه ، و رامسفلد از مانوردفاعی مونیخ سرانجام جرج بوش با سران ناتو و بازار مشترک دیدار نمود. البته دیدارهای دیگری هم با برخی کشورهای اروپایی از جمله آلمان ، فرانسه و روسیه که با دخالت نظامی امریکا در عراق مخالفت کرده بودند صورت پذیرفت. براستی علت این اقدامات دیپلماتیک چیست ؟ چه مسائلی در پشت پرده قرار دارد؟ منظور از همکاریهای مشترک جهت" گسترش و توسعه آزادی" در جهان چیست؟ تغییر لحن امریکا به این مفهوم نیست که از بکارگیری نیروی نظامی برای دفاع از منافع خود صرف نظر کرده باشد بلکه بیشتر بدین معناست که تلاش میکند استراتژی و شیوه تعرض خود را با موانع و مشکلات در حال رشد انطباق دهد بخصوص در حال حاضر که در باتلاق عراق در حال فرو رفتن است . سیاستی را که امریکا در عراق اتخاذ نموده به دشمنی و کینه توزی علیه ابرقدرت جهان دامن زده است و سبب شده که این کشور در جهان منزوی شود. امریکا قادر نیست از عراق عقب نشینی کند زیرا عملا با این کار به اتوریته جهانی خود لطمه خواهد زد و درگیر تضادهای غیرقابل حلی خواهد شد. در کنار هزینه نظامی بسیار بالای که حضور نظامی امریکا در عراق می بلعد ، محیط مناسبی نیز جهت انتقاد از امریکا توسط رقبای امپریالیست دیگرش فراهم شده است. علاوه بر این انتخابات اخیر عراق موجب شد که لیست متحدی از احزاب شعیه که به دولت ایران نزدیک می باشند به پیروزی برسند و نخست وزیر موقت دولت دست نشانده شکست بخورد. دولت جدید عراق روابطه بسیار حسنه ای با ایران خواهد داشت و از نقطه نظر جغرافیای سیاسی منطقه ، امریکا در انتظار چنین نتیجه ای نبود. در کنار این تضعیف سیاسی در صحنه عراق بایستی جو ترور را هم که یکی پس از دیگری به وقوع می پیوندد به آن اضافه نمود که همچنان در سراسر عراق حاکم است. "پیروزی دمکراسی" با انتخابات فرمایشی در عراق به هیچوجه خطر تجزیه کشور را برحسب منافع گروههای قومی مذهبی از میان نبرده است . ضمنا پیش بینی میگردد که مقاومت مسلحانه ادامه یابد و حتی گسترده تر شود. به این جهت دپیلماسی امریکا هدفی را دنبال میکند تا اروپا را نیز متقاعد سازد که در راه دفاع و تبلیغ دمکراسی در سراسر جهان بخصوص در خاورمیانه و آسیا، به امریکا یاری رساند . دولت بوش همان اهداف نظامی را دنبال میکند که بعداز 11 سپتامبر داشت اما این بار محتوای ایدئولوژیک آن کمی تغییر یافته تا خود را با شرایط جدید هماهنگ سازد. امریکا می خواهد به اروپا بفهماند که ایالات متحده بدون مشورت با آنها اقدامی انجام نخواهد داد. زیرا اروپایی ها نیز مانند امریکا معتقد به ارزشهای آزادیخواهانه و دمکراتیک و انسانی اند. بطور حتم در حیطه این تغییرات برای بعضی از کشورها از جمله فرانسه جایگاه ویژه ای در عراق در نظر گرفته شده است . البته به شرط آنکه این کشور با حضوری فعال و همه جانبه در کنار امریکا برای کاهش بحران در عراق اقدام نماید. برخلاف آنچه که امریکا سعی میکند خودرا دررابطه با مسئله عراق با متحدین خود همصدا نشان دهد ، اختلافات نه تنها از میان نرفته بلکه افزایش نیز یافته است . در این رابطه ی یکی از دژخیمان رده بالای ناتو اعلام کرد:" رامسفلد همانند کاندالیزا رایس درهفته گذشته قصد داشت با فریب و نیرنگ نظر ما را تغییر دهد. " سیاست سرکوبگرانه امریکا همچنان ادامه دارد منتهی اینبار بردستان سرکوبگرخود دستکش سفید پوشانده است ! رامسفلد ادعا میکند که" از دید امریکا ماموریت نظامی تعیین کننده ائتلاف سیاسی است ." به بیانی دیگر امریکا هنگامی به ناتو مراجعه میکند که این ارگان را درخدمت اهداف استراتژیکی خود بکارگیرد. از جانب دیگر کشورهای اروپایی بویژه آلمان با حمایت و پشتیبانی فرانسه ، علنا از لزوم رفرم در ناتو و تشکیل گروهی متخصص سخن به میان می آورند. که نقطه نظرات آمریکا و اروپایی ها را نمایندگی کند. آلمان علنا میگوید "کشورش در چهارچوب قوانین اروپا برای حفظ و ثبات نظم بین المللی احساس مسئولیت میکند"، و به همین خاطر آلمان خواهان کرسی ثابتی در شورای امنیت سازمان ملل می باشد. فیشر وزیر امورخارجه آلمان با توجه به امتناع امریکا از اقدام به رفرم در ناتو، لحن شدیدتری را در قبال این کشور اتخاذ میکند و می گوید:" ماباید بدانیم که آیا امریکا در داخل و یا خارج از سیستم ناتو قرار گرفته است. " این تنشها هنگامی آغاز شد که اروپایی ها از ایجاد واحدهای پلیسی و نظامی در ابعادی بسیار محدود امتناع ورزیدند. در رابطه با کشور افغانستان اروپایی ها توافق کردند که تعداد نیروهای تحت فرماندهی ناتو را افزایش دهند. این نیروها در حال حاضر تحت فرماندهی یک ژنرال فرانسوی قراردارد و بیشترین تعداد را سربازان آلمانی و فرانسوی تشکیل می دهند. ولی اروپایی ها مایل نیستند که این نیروی نظامی تحت فرماندهی امریکائی ها قرار داشته باشد. ناتو تنها موضوع مورد اختلاف نمی باشد، بعداز اینکه اروپایی ها سمفونی حقوق بشر را در رابطه تحت فشار قرارگرفتن جنبش دانشجویی 1989 در چین نواختند، حاضر شدند بعنوان معامله گران اسلحه تحریمات فروش سلاح علیه چین را لغو کنند. امریکا و ژاپن مخالف این اقدام هستند و این موضوع هم ربطی به مسئله حقوق بشر ندارد بلکه از این طریق به مسابقه تسلیحاتی در آسیا دامن زده می شود و همچنین از نفوذ این دوکشوردر منطقه ای کاسته می شود که خود بخود به لحاظ نظامی متشنج می باشد بخصوص که دامنه این تشنجات به دلیل اینکه کره شمالی اعلام نموده سلاحهای اتمی در اختیار دارد ، افزایش یافته است. دیدار اخیر بوش از اروپا دور جدیدی از اتحاد و یگانگی را بین اروپا و امریکا به دنبال نداشته است و بهبودی در روابط کشورهای عضو ناتو بوجود نیاورده برعکس اختلافات بیشتر شده است . در اینجا منافع و استراتژی های گوناگون با یکدیگر تلاقی میکنند و هرکس به دفاع از منافع ملی و اهداف سرمایه داری کشورخود می پردازد. این تصور که در یک سمت " امریکای پلید " و در سمت دیگر " اروپای خوب" قرار دارد کاملا غلط است . اینها همگی امپریالیست های غارتگرند و " سیاست هرکس برای خود" که در پشت توافقات فریبکارانه شان هویداست در دراز مدت تنها موجب تصادمات و جنگهای تازه ای خواهند بود که طی انها سوریه و ایران ممکن است اهداف بعدی شان باشد. اختلاف اصلی بین ابرقدرتها ،که بمراتب بیشترین تاثیرات را در منطقه خاورمیانه به همراه خواهد داشت، دررابطه با ایران است . کشورهای اروپایی خواستار ادامه گفتگو با ایران می باشند و یا حداقل ادعا میکنند که از این طریق می توان جلوی فعالیت های هسته ای ایران را گرفت. در رابطه با برنامه هسته ای مسکو شریک اصلی ایران محسوب میگردد و به هیچوجه وجه قصد تغییر سیاست خود را نیز ندارد. امریکا می تواند با توجه به موقعیت ایران بعنوان قدرت منطقه که جایگاهش بعداز پیروزی شیعیان در انتخابات عراق قوی تر نیز شده ، فشار برروی اروپایی و پوتین را افزایش دهد. دارو دسته بوش بدین ترتیب می توانند با کمک شورای امنیت راه را برای یورش نظامی جدیدی فراهم سازند که منجر به هرج و مرج بیشتر و بربریت در این منطقه گردد.

سیاست ایالات متحده فقط سیاست توپ و تانک است

درگیریهای نظامی و هرج ومرجی که سالهاست جهان را به کام خود برده است و هیچ قاره ای را نیز مصون نگذاشته حاصل دورجدیدی است که از 1989 با فروپاشی بلوک شرق آغاز گردید .برخلاف آنچه که بوش پدر وعده داده بود، جهان به دوره جدیدی از صلح و آرامش دست نیافته است . از همان زمان مشخص بود که دنیا به سمت هرج و مرج و کشتارهای خونین بسیلر عظیمی گام برمی دارد و امریکای ژاندارم نیز تلاش میکند حداقل نظم را بوجود آورد تا بدینوسیله بتواند ماشین نظامی سرکوبگرش رابکارگیرد. ازجنگ خلیج در 1991 تا یوگسلاوی، از روآندا تا چچن، از سومالی تا تی مور جنوبی ، از حمله به مرکز تجارت جهانی تا انفجار در مادرید همگی نمونه هایی هستند از زمین لرزه های سیستم سرمایه داری در حال ریزش که هربارنیز کشورهای بزرگ و کوچک امپریالیستی مسئولین اصلی این قتل عام ها می باشند. برای امریکا که منافع ملی اش در گروحفط نظم جهانی است، تشدید این هرج مرج ها و درگیریها موجب خواهد شد که موقعیتش بعنوان آقای جهان به خطر بیافتد. حال که دیگر خطر روسیه موجود نیست متحدین سابق امریکا در اروپا وبویژه در راس آنها فرانسه و آلمان از منافع سرمایه داری کشور خود دفاع میکنند. وخامت بحران اقتصادی، اشتهای تمامی کشورهای امپریالیستی را بیشتر کرده و برای امریکا راهی جز تلاش برای بی ثباتی رقبای خود و حتی رودرویی نظامی با آنان باقی نگذاشته است که این خود موجب افزایش هرج ومرج و بربریت در تمامی مناطقی خواهد شد که در آنجا امریکا حضور نظامی دارد. بعداز حملات 11 سپتامبر 2001 دولت بوش استراتژی جنگ علیه تروریسم برگزیده تا بدین وسیله دربرابر ضعف رهبری خود بعنوان آقای جهان واکنش نشان دهد . درمقابل رشد فزاینده مبارزه طلبی دیگر قدرتهای امپریالیستی، به بهانه ضرورت مبارزه با القاعده تهاجم نظامی جهانی را برگزید. امریکا جهت پیشبرد اهداف نظامی خود تعدادی از کشورها را زیر ذره بین قرار داده است و قرار است علیه آنها دست به اقدامات نظامی بزند.کره شمالی و ایران در لیست قراردارند. امریکا هربار هدفهای جدیدتری را انتخاب میکند تاحضور نظامی خود را در آسیای میانه توجیه نماید و بدین ترتیب کنترل این مناطق را در اختیار بگیرد. هدف طولانی مدت امریکا محاصره اروپا و روسیه و همچنین آسیای میانه و شبه قاره هند می باشد. بیش از هرچیز امریکا قصد دارد کنترل کلیه ذخائر انرژی و راههای تامین آنرا در اختیارگیرد و توسط آنها بتواند در بحرانهای آتی امپریالیستی ، رقبای امپریالیست خود وعمدتا کشورهای اروپایی و روسیه و ژاپن و چین را از داشتن این ذخائر محروم سازد. از سال 2001 امریکا چنین سیاستی را دنبال میکند ولی حفظ این اوضاع برای امریکا مشکل است زیرا رقبای امریکا هرچند ضعیف تصمیم دارند به هرقیمتی که شده ازمنافع امپریالیستی خود دفاع کنند. این وضعیت که تا کنون بیشترین هرج و مرج در تاریخ را بوجود آورده همچنان ادامه خواهد یافت.