ایدلوزی جنبش ضد جهانی سازی دامی است برای طبقه کارگر

موفقیت فروم اجتماعی ( ESF) در نوامبر گذشته در پاریس گسترش رشد نیروی جنبش ضد جهانی سازی را در خلال ده سال گذشته بعد از کمی شک و تردید برجسته نمود و بالاخر کمیت مخاطبین محدود ( محدود در نوع نه در تنوع جغرافیایی بخصوص زیاد شدن مخاطبین بعد از جذب متفکرانی از درون دانشگاه و غیر دانشگاهی) افزایش یافت وگوی سبقت را از ایدلوزی جاری ستاند .شهرت عمومی این جنبش به رادیکلایسم موجود درخلال تظاهرات سیاتل 1999 اوج برگزاری بازار چهانی ((wto و پوشش خبری و چندین اتفاق پیش بینی نشده دیگر برمی گردد.. فروم اجتمایی جهانی ((wsf فرومی که توانست بازیگران اصلی اقتصادی در سه سال متوالی (2001 .2002 /2003 ) در محل پورتو الگر ( برزیل ) شهری که سنبل شهروندان خود مدیریتی بنظر می رسد باشد به انجام رساند وهدفش جایگزینی با فروم اجتماعی داووس است . از ان زمان تا بحال این موج رو به گسترش ادامه داشته است واین فروم اجتمایی جهانی ( ( wsf بصورت محلی و منطقه ای و قاره ای در حا ل گسترش یافتن است (مثلا ESF یکی از انها وچند تای دیگر در افریقا ) اجتماع دیگر انها با انتشار زیادی روزنامه مجله و افزایش کنفرانس ها و تظاهرات در زانویه 2004در دهلی برگزار گردید و ابهام زیادی ایجاد نموده است اما امروز بصورت واضح به سوالات این تجمع ممکن است بدون مواجهه شدن با تفکر این موج جنبش ضد جهانی سازی این اندیشه را بارور ساخت که چگونه این جنبش ضد جهانی سازی به این سرعت و شتاب شگل گرفته است وچرایی هایی را که بدنبال دارد از قبیل شدت بروز این حادثه با چنین سرعت وقدرت و شایعات زیاد و بالاتر از همه چرا حالا؟ جواب این سوال برای جنبش ضد جهانی سازی اگرچه جنبش انها با چنین استقبالی روبرو می شود ساده است و جواب مشگلات جامعه بشری که با ان مواجهه شده است را در بر دارد. گفته می شود چگونه خبرگزاری هاورسانه ها که تحت حاکمیت جهانی سازی است این چنین حجیم این گفته ها و رفتاررا تحت پوشش قرار میدهد .بلی ! موفقیت این جنبش نشانی از احتیاجات واقعی است اما سود این احتیاجات نسیب چه گروهی می گردد ودر ثانی واقعا چه کسی از این جنبش نفع می برد ایا طبقه محروم (یعنی دهقانان فقیر زنان زندانیان کارگران وغیره ) که ادعا می کند از ان دفاع می کند یا اینکه نظم موجود که منافع مالی را ارتقاع می دهد؟ بهترین پاسخی که می شود به این سوال داد این استکه باید نیاز ایدلوزبک سرمایه داری رابشکافیم حقیقت این است که طبقه حاکم برای به انحراف کشاندن اگاهی طبقاتی به دنبال بهترین راه است اولین نقطه ای را که باید ملاحظه کنیم بحران اقتصادیی است که ازسال 1960 با ما همراه است اما در حال حاضر به نقطه ای رسیده است که بورزوازی مجبوراست انرا به زبان واقعی تری بیان کند از جمله. دروغ های بیشرمانه ای که رشد دو رقمی ازدهای اسیا (کره جنوبی تایوان و.. ) برای سلامت واستمرار سیستم سرمایه داری بعد از فروپاشی بلوک شرق که بیش از این دوام نیاورد و اتش این ازدها که خاموش شد را مطرح می کرد و یاهمچنین ببرهای اسیا ( اندونری تایلند ...)که میخواست راه توسعه اقتصادی انها(ازدهای اسیا ) را ادامه دهد از غریدن باز ایستاد و دست گدایی برای طلبکارنش گشوده است را مطرح می کرد ویا با این دروغ که کشورهای جدید با اقتصاد جدید زاده می شوند ولی قانون بی رحم عرضه وتقاضا انبوهی از کالا ها را در دست کمپانی ها وانهاد و این دروغ کمتر توانست پابگیرد.. امروزه مفهوم پس رفت چیزی که هر سرمایه ملی تقصیر انرا به گردن همسایه اش می اندازد خیلی به سر زبان ها افتاده و این وازه ثقل وضعیت اقتصادی را در مرکز سیستم سرمایه داری می پوشاند هم زمان از طرف دیگر مکرا به ما گفته می شود "کوشش کنید و کمربندها را سفت ببندید"تا به یک اقتصاد سالم برسیم این گفته ها نمی تواند دستیازیی که بورزوازی بر علیه طبقه کارگر انجام می دهد را بپوشاند با سنگین شدن بحران گرفتن مطالبات سخت تر می شود و شایعات گسترش می یابد و برای حفظ منافع طبقه کارگر وحدت و باهم بودن بیشتر از گذشته لازم می شود. چنین هجومی اگرچه عکس العمل طبقه کارگر را برمی انگیزاند اما این عکس العمل نسبت به کشورهای مختلف شگلهای گوناگون به خود مبگیرد با این وجود این خود یک الگویی است که می تواند جنبش طبقه کارگررا بارورسازد و وضعیت اگاهی طبقاتی رادر درون عناصر طبقه کارگر شعله ور سازد رشد اگاهی در درون طبقه دیدنی نیست با این حال سوالات گوناگونی در حول حوش چرایی هجوم طبقه بوروزازی برعلیه طبقه کارگر را شگل می دهد ایجاد جنگ های بی پایان که هراز گاهی در یک منطقه از جهان به دلیل بحرانهای اقتصادی شعله ورمی گردد چنین سوالاتی شگل گیری مبارزات بر علیه این عناصر را بطور موثر مطرح می نمایید که بسادگی سرنوشت مرگ و میر طبیعت بشری را بصورت سطحی توضیح دهد.این سوالات در این سطح هم هنوز در مرحله جنینی است و راه طولانی لازم است تا حاکمیت سیستم سرمایه داری مورد تهدید قرارگیرد با این حال این سوالات در اين سطح هر چند ساده به عهده طبقه حاکمه که در مرکز توجه ایده لوزی جنبش ضد جهانی سازی قرار دارد گذاشته شده که به ایجاد اوهام بپردازد تا مبادا با پيجيده تر شدن سوالها جرقه اگاهي ايجاد كردد. چنین ترکیبی واکنش طبقه حاکمه برعلیه شگل گیری اگاهی طبقاتی می باشد.ما باید بخاطر داشته باشیم بعد از فروپاشی بلوک شرق معروف به رزیم های سوسیالیست که مرکز توجه بود مکررا این مسئله تکرار میگشت " کمونیست مرد زنده باد لیبرالیسم " برجسته کردن ونسبت دادن فقر و جنگ به بر خورد این دو قطب جهانی واینکه جهان بد مرد و جهان خوب ماند اما این جهان خوب که می توانست بقا یابد و امکان وجود می داشت چیزی نبود جزء همان لیبرال دموکراسی که الهام دهنده صلح و خوشبختی است ولی درواقع منشاء تمام فقر و جنگ است مدت زیادی از فروپاشی امپریالیسم شیطان (لصطلاحی که ریگان ریس جمهور وقت امریکا درمورد روسیه بکار می برد ) نگذشته بود که قهرمان پیروز دنیای جدید چهره کریه خودش را یعنی پیش قراول جنگ وفقرنمایان ساخت درزمانی کمتر از ده سال با تولد جنبش ضد جهانی سازی با شعار جهانی دیگر باید لیبرالیسم جدید جهانی را به چالش کشید.لیبرالیسم جهانی پیش بینی کرده بود که بحرانهای سیکلی در دراز مدت تاثیر گذار بر اگاهی های طبقاتی خواهد بود و دود غلیظی که بر اگاهی های طبقاتی سایه افکنده است بصورتی که جهان موجود را از منظر طبقه حاکمه بنگرد در دراز مدت ناپدید خواهد شد و طبقه کارگر به این حقیقت دست خواهد یافت که دنیای دیگری بدون سلطه سرمایه داری امکان وجود خواهد داشت رشد فکری و اگاهی های طبقه کارگر سوالاتی را موجب خواهد شد از جمله اینکه : 1 – واقعیت وضعیت جهان چیست ؟ 2 – منظر برون رفت از ان 3 – چگونگی رسیذن به این منظر این سه سوال مرکز توجه جنبش کارگری از سر اغاز بوده است .طبقه کارگر قادر است که علت اساسی که متضمن این وضعیت است را بفهمد زیرا که از یک منظر می توان به جهانی دیگرکه از طریق قانون انقلابی بوسیله خود طبقه امکان پذیر است دست یافت طبقه کارگر قاذر است با مجهز نمودن خود جهت سرنگونی سرمایه داری وایجاد ساختار کمونیستی بکوشد. تجربه بما می اموزد که ما نباید توانستن فهم بورزوازی از مسیر پروسه رشد اگاهی طبقاتی که چگونه شگل می گیرد و خطرات تاریخی که در بر دارد غافل باشیم . واین چرایی (علیرغم ظاهر گوناگونی ) که ایدولوزی جهانی دیگرباید بر اساس این سه مطلب استوار است . 1 – واقعیت جهان امروز بسرعت اشکار می کند که ایدولوزی جهان دیگرباید ( جنبش ضد جهانی سازی ) جزئی از ایدلوزی گیج کننده بورزوازی است و با دروغ سرمایه داری در باری چگونگی وضعیت اقتصادیش شریک می باشد برای جنبش ضد جهانی سازی از جمله انارشیست ها و چپ ها واقعیت بحران سیستم سرمایه داری پنهان شده در زیر یکسری چانه زنی و اعتماد سازی است در حالیکه تمام نقاط جهان ما از بلایای بحران اقتصادی تجزیه می گردد ولی تمام مصائب را بر سر شرکت های چند ملیت می اندازند.وقتیکه فقر حتی در مرکز صنعتی ترین کشورها در حال گسترش است علت رابر سر شرکت های چند ملیتی که برای سود حرص می زنند می اندازند یا انکه جهان ما برای همه سرمایه بی پایانی دارد اگر چند اقلیت بی رحم انرا تصاحب نکنند همه چیز حل می شود اگر ما تکامل و وضعیت جهان موجود را بفهمیم یعنی بحران را یک عنصر انتقادی از این طرح بهم پیوسته لاپوشانی شده است بحران قطعی سرمایه داری که منشا فساد سیستم سرمایه داری است برای حاکمیت سرمایه داری فنا ناپذیری سیستم سرمایه که روزی باید از صحنه تاریخی حذف شود موضوع خیلی مهمی است که باید نقدش از دید طبقه کارگر مصون بماند این جیزی است که سرمایه می کوشد انجام دهد بحران اقتصادیش را با این سخنان که روزگار خوشی منتظر ماست را ناچیز بشمارد معهذا هر چه بیشتر با این گفته ها نوید خوبی می دهند وضعیت بدتری نصیب ما می شود سرمایه داری کوشش می کند دروغ های گذشته را با اینکه جهانی دیگر ممکن است دوباره بپروراند . اگرچه شعارجهانی دیگرباید نتواند جنبش ضد جهانی سازی را با چنین شعارهایی از این قبیل از این مهلکه برهاند . 2 – هر قسمی از این جنبش نقد ویزه خودش را با گوناگونی متفاوت با قسمت های دیگر که ممکن است رنگ امیزی شده باشد( مانند محیط زیست یا تئوری اقتصادی یا فرهنگ و غذا یا گرایشات سکسی و لیستی بی انتها ) را با جهان امروز دارد این موضوعات نه فقط نقد بلکه راه برون رفت از انهم ارائه می دهد.بهمین دلیل است که شعار جهانی دیگر باید به این سرعت عمومیت پیدامی کند جهانی خودگردان در درون سیستم سرمایه جهانی بدون کمبود غذا و غیره ... البته برای حاکمیت سرمایه این گونه شعارها اگرچه شعارها خیلی فریبنده باشد هیچگونه خطری به سیستم سرمایه وارد نخواهد کرد .در حقیقت این یکی می تواند طبقه کارگر رابا راه حلی ارایش شده درسیستم بیمار سرمایه غوطه ور سازد تنها منظرطبقه کارگراست که می تواند به این وحشیگری و فقر خاتمه دهد و.مسبب اصلی سرنگونی سرمایه در حال نزع باشد . 3 – سومین موضوع جنبش ضد جهانی سازی از دو موضوع قبلی ناشی می شود بعد از مخفی نمودن دلیل فقروحشیگری در جامعه سرمایه داری وپنهان نمودن اینکه تنها طبقه کارگر می تواند این سیستم را نابود سازد چیزی که باقی می ماند که این مطلب را اشاء دهد : شورش های وسیع در کشورهای جهان سوم یا حتی جنبش هایی که بر له فساد در اروپا مبارزه می کنند جنبش ضد جهانی سازی این کار را می توانند به انجام رسانند.ظاهرا اگرچه این شورش ها واکنشی به بدبختی که نسیب بشریت گردیده است اما هیچکدام از اینها نمیتواند ان نظمی که سیستم سرمایه برقرار نموده و از انجا هجومش را اغاز کرده خللی وارد سازد تاریخ یکصد پنجاه سال جنبش کارگری به ما نشان داده تنها نیرویی که قادر است این جامعه را تغیر دهد جنبش کارگری است او نه فقط تنها طبقه ایی است که می تواند برعلیه سرمایه داری بپاخیزد بلکه تنها طبقه ایی است که کلید فارغ شدن براین سیستم را در دست دارد برای به انجام رساندن این امر او بایدخود مختار با اتحاد جهانی و مستقل از سایر طبفات عمل کند بورزوازی بخوبی این را می داند از اینرو با درهم امیزی مبارزات خرده بورزوازی در غالب های گوناگون با جنبش کارگری می خواهد در مرحله اول از هدف اوکه همانا سرنگونی سرمایه داری است جلو گیری کند و دوما از رشد و توسعه اگاهی های طبقاتی ا و رامانع شود . این نوع پیچیدگی که برای بورزوازی هم نسبتا جدید می باشد در پاسخ به این خطر می باشد .طبقه کارگر از پتانسیل وظرفیت سرنگونی سرمایه داری از دوره نزول این سیستم در اوایل قرن 20 برخوردار است طبقه حاکمه بعداز جنگ اول جهانی و بدنبال ان انقلاب اکتبر 1917 سپس با موج انقلابی که قدرت سرمایه را برای چندین سال از سال 1919 در المان تا 1927 درچین مورد تهدید قرار داد این خطر را فهمیده است بنا بر این سرمایه تا 1990 منتظر نمی ماند و برنامه اش را تمام شده تلقی نمی کند طبقه کارگر به مدت یک قرن است که در معرض حملات ایدولوزیک بصورت طبیعت واقعی بحران در اندیشه کمونیسم و پتانسیل مبارزه طبقاتی بوده است موج جنبش ضد جهانی سازی هم بدون مقدمه نمی تواند دراندیشه تاریخی سرمایه داری نباشد اگرچه این حقیقت طبقه حاکمه را بران داشت که با برخورد با طبقه کارگر در سطح ایدولوزیک از یک پیچیدگی خاصی تبعیت نما ید. بورزوازی به ایدولوزی ارایش شده محتاج است همانند مفسرین ورزشی شبیه به اینکه مگویند:" شما تیم برنده را نمی توانی تغیر بدی " اساسا همان مشگل پیچیده ای است که بورزوازی بکار می برد که طبقه کارگر نتواند اگاهی انقلابی اش را رشد و تغییر دهد.از اینرو زمانیکه مجبوربه پاسخگوی سوالات انها هستند همانگونه که در بالا مشاهده شد تغیر پذیر نمی باشد.بصورت سنتی این احزاب چپ (استالینیست و سوسیال دموکرات ) همانند یک ماشین وظیفه اشان پنهان نمودن تاریخ ورشکستگی مدل تولید سرمایه داری است و یا ارائه دادن راه کار غلط وبه انحراف کشاندن چشم انداز مبارزاتی طبقه کارگرمی باشند. ایدولوزی این احزاب بعد از 1960با اغاز بحران جدید سرمایه داری و ظهور مجدد طبقه کارگر بعد از چهار ده از انقلاب اکتبر(اعتصاب بزرگ ماه مه 1969 فرانسه "پاییز داغ 1969 در ایتالیا وغیره ) و در برخورد با خیزش تند مبارزاتی طبقه کارگرپوشش را از دست داد چپ این ایده را ترویج میداد که دولت جایگزین می تواند پاسخگوی عروج طبقه کارگر باشد.یکی از شقوقی که این دولت جایگزین می توانست بیان کند این بود که دولت ها باید نقش بزرگتری دراقتصاد ایفا نمایند چیزیکه بعد از پایان جنگ دوم جهانی و دوران نوسازی با بحران تکانده 1967 تشدید شد احزاب چب از طبقه کارگر می خواستند معتدل باشند یا حتی در بعضی مواقع جلوی مبارزاتی انها را سد میکردند که تغیرات از درون صندوق انتخابات وبه صحنه امدن دولت های چپ که منافع کارگران را تامین می کند صورت گیرد.از ان زمان چپ (بویزه سوسیال دموکرات و یا کمونیست های مثل کشور فرانسه )در چندین دولت هایی نه فقط بمنظور دفاع از کارگران بلکه با کنترل بحران و با حمله به سطح معیشت طبقه کارگر شرکت کرد بیش از این فروپاشی بلوک شرق که بنام رزیم های سوسیالیستی خوانده می شد در پایان 1980 اعتبار این احزاب کمونیست که از ان رزیم ها دفاع می کردند بر باد رفت واز نفوذ انها در بین اکثریت طبقه کارگر محروم ماند با عمیق شدن بحران سرمایه داری طبقه کارگر به صحنه مبارزاتی کشیده می شود ودر همان زمان بازتاب این اندیشه که واقعیت جامعه بر چه چیزی استوار است در درون طبقه گسترش می یابد.احزابی که بصورت سنتی از منافع سرمایه داری به طرفداری از طبقه کارگر دفاع می کردند بطور جدی بی اعتبار می شوند و این چیزی است که نقش انها را درادامه راه گذشته دشوار می سازد.به خاطر این موضوع است که دیگر انها نمی توانند در خط مقدم با مطالبات کارگری مانور و پاسخ دهند.بنابراین جنبش ضد جهانی سازی در پرتو و اقتباس همان ترمی است که از احزاب چپ مایه گرفته است.اگرچه احزاب سنتی با نقد توام با احتیاط بدعت اموزی هایش (2 ) را در اینده بی اعتبار سازد اما نمی تواند واقعیت این موضوع که احزاب چپ ( بویزه احزاب کمونیست )نسبت به جنبش ضد جهانی سازی در ابتدا راه هستند کتمان کند. نقاط برجسته مشترک در ابهام افرینی بین چپ قدیمی و این جنبش ضد جهانی سازی را میشود با تعریف مرکزی زیر مشاهده کرد. چگونه چهره قدیمی را باید اراست برای فهم جاری موضوع اصلی جنبش ضد جهانی سازی ما بر اساس نوشته های اتک ((attac ( ( 3 که بعنوان اصلی ترین تئوری پرداز این جنبش می باشد میپردازیم این سازمان( ( attacرسما در جون 1998بعداز موج فزاینده ای از تماس هایی مکرری که در رابطه با مقاله اگنشو رمنت (Ignacio Ramonet ) در دسامبر 1997 در روزنامه لوموند دیپلماتیک منتشر شد شگل گرفت.نشانه موفقیت اتک را درعضویت بیش از 30000 نفر در پایان سال 2000 از میان 1000 سازمان ( اتحادیه ها –گروه انجمن ها – اتحاد نمایندگان انجمن های محلی ) بیش صد نفر از اعضای پارلمان فراتسه گروه زیادی از کارمندان ایا لت ها مخصوصا معلمین وتعدادی زیادی دیپلمات وهنرمند وگروه های مشهور در250کمیته محلی می باشد می توان دانست .این سازمان قدرتمند از لحاظ ایدولوزیک بدور ایده (Tobin tax ) ایجاد شد کسی که شهرتش مرهون برنده شدن در جایزه نوبل اقتصادی است بنام جمیز تابان است .تابان پیشنهاد می کند که 5 0% از معاملات مالی مالیات اخذ وبه تصویب وشامل اینگونه معاملات گردد که بتوان از افزایش احتکار جلوگیری کرد مطابق گفته " اتک " از این مالیات اندوخته وجمع اوری شده میتوان در رشد و توسعه کشور های فقیر ( 4 ) کمک کرد . چرااز اینگونه مالیات ها ؟ بدین منظور که با سود نهفته در معاملات مالی مقابله به مثل شود ( حداقل تناقض این گفته پنهان نمودن سود در معاملات ما لی است ) ابن سمبل اقتصادی جنبش جهانی سازی است که به اختصار می خواهد ثروتمندان را ثروتمندتر و فقرا را فقیرتر کند. نقطه حرکت برای انالیز نمودن آتک از جامعه حاضر بدین قرار است که بازارمالی اقتصاد جهانی را نا امن وجامعه را نابرابر می کند این گره گاهی است که شانس مردم رادر شگل دهی به موسسات دمکراتیک واقتدار کشورها را در تصدی سود عمومی کاهش می دهد و جانشین این تفکر منطقی خشک می شود که تنها سود کمپانی های فرا ملیتی و بازار مالی.(5 ) .را بیان می کند. چه ! مطابق به گفته آتک علت رنق اقتصادی است ؟ و بعد ما جواب های بعدی را می یابیم " یکی از حقیقت های برجسته در اواخر قرن بیستم قدرت ورشد سرمایه مالی دراقتصاد جهانی هستیم این پروسه ای است که رشد سرمایه مالی در اقتصاد جهانی سازی رااز انتخاب سیاسی سران G7منتج و اعمال می کند" بعد در ادامه توضیحات این تغیر را در اواخر قرن بیستم بیان می کند که :" در چهار چوب توافق فوردیست ((6 که تا اواخر سال 1970 انجام می گرفت رهبران با مزد بگيران به توافق رسيدن كه افزايش باراوري در درون شركت را به شراكت بگذارند چيزي كه ارزش افزوده شراكت را حفظ و ممكن مي ساخت يعني همكاري در افزايش سود بين سه نفر در درون شركت ظاهر شدن سرمايه سهامي يعني پايان اين رزيم سنتي كه جاي خودش را به يك مدل جديد سهامي داد جيزي كه برتري مطلق را به اندوخته مالي مي داد به ديگر سخن سرمايه خود شركت . هدف اوليه كمپاني ها پيش از اين بر روي بورس سهام كه ارزش سهام را بوجود مي اورد لحاظ مي شد به سخن ديگر ارزش سهام را ترفيع مي داد حين ايجاد افزايش ارزش اضافه ثروت سهام داران نيز افزايش مي يافت مطابق گفته جنبش ضد جهاني سازي انتخاب جدید G7 مسبب دگرگونی در تجارت هم هست .کمپانی های چند ملیتی و شرکت های بزرگ مالی بیش از این سودی از تولیدات کالایی عایدشان نخواهد شد و بنابراین بر روی کمپانی ها فشار می اورند که تا حداکثر امکان سهام را در تولیدات سرمایه ای هزینه کنند که در برگشت به دوره ای بعدی طولانی تر گردد. بشتر از این با نقل قول کردن از جنبش ضد جهانی سازی احتیاجی نیست از این چیز های که ما نمایش دادیم سه چیز بصورت واضح مبرهن است : این جنبش چیز جدیدی اختراع نکرده است طبیعت این ایدولوزی ماهیتا بورزوازی است ایده ای که بوسیله جنبش ضد جهانی سازی بچرخش افتاده خطری است برای طبقه کارگر ظاهرا شرکت های فرا ملتی امروز استقلاشان را از قدرت کشوری جدا نموده اند و شبیه به. شرکت های چند ملیتی است که درگذشته احزاب چپ به همان دلیل در سالهای 1970 به انها حمله می کردند در واقعیت هرچه انها را بنامیم فراملیتی یا چند ملیتی دارای ملیتی هستند که حداکثر سهام دارانش دارا هستند در حقیقت شرکت های چند ملیتی کمپانی های بزرگی هستند از ان کشورهای قدرتمند که اولین و مهمترین ان ایلات متحده امریکا است واینها ابزار ان کشورها هستند سیاست امپریالیستی با سلاح نظامی و دیپلماتیک و این یا ان شرکت ملی ( شبیه شرکتی که به جمهوری موز خوانده می شود ) مطیع این یا ان شرکت بزرگ چند ملیتی هستند این چیزی نیست مگر استیلای قدرت های بزرگ که این چند ملیتی ها بر اساس ان استوار می باشند. قبلا در خلال سالهای 1970مطالبات چپ بمنظور خنثی نمودن این غولهای عظیم در شرکت دادن کشورهای دیگر در درون این کمپانی ها و بمنظور دریافت سهم خوب از ان ثروتی که تولید می کنند می بود. دراین سطح آتک وکو مطلقا چیز جدیدی را کشف نکرده اند .و ما باید بطور زرفی این دروغ طبیعی راکه دولت ها ابزاری نیستند که ازسود در برابر استثمار دفاع کنند را برجسته سازیم .و برعکس دولت ها ابزاری هستند در سرپا نگهداشتن این نظم برای دست یابی به سود بیشتر برای طبقه حاکمه و استثمار طبقه مزدبگیر.در بهترین حالت و بهتراست که فرض کنیم قانونی است که دولت در بعضی مواقع برای نگهداشتن نظم موجود مخالف اجرایش به وسیله طبقه حاکمه است . .چه اتفاقی در این اغاز دوره ای سرمایه رخ داد که دولت انگلیس قانونی به تصویب رساند که استثمار اجباری و کارکودکان در بعضی موارد را محدود میکند .اگرچه بعضی از سرمایه داران برای سود انرا مضر می دانند اندازه نگهداشتن نظم و اعتدال است که قدرت طبقه کارگر که منبع درامد تمام سرمایه داری است تا به سن بزرگ سالی نرسد یک توده ویرانگر نیست مشابها وقتی دولت نازی یک قسمت معینی از طبقه حاکمه را مورد ازار اذیت قرار داد ( بطور مشخص بورزوازی یهود ) قطعا دفاع از منافع طبقه استثمار شونده نیست. دولت رفاه هم بر اساس این افسانه بوجود امد که بگذار طبقه استثمار شونده جاودانگی استثمار سرمایه داری و قانون بورزوازی را قبول کند.وقتیکه سلامت سرمایه رو به نقصان می گذارد دولت رفاه "چپ یا راست "صورت حقیقی خودش را نمایش می دهد ثابت نگهداشتن دستمزد ها کم کردن بودجه اجتمایی تحلیل بردن سلامتی وکاستن مزد بی کاری و اعانه وحقوق بازنشستگی .و وقتیکه طبقه کارگر از چنین قربانی شدنی امتناع می کند البته این دولت است که با زبان چماق وگازاشگ اور و دستگیری واگر اینها موثر نی افتاد با گلوله برای انها دلیل می اورد. جنبش ضد جهانی سازی در بهترین رسوم چپ کلاسیک این عقیده را رسوخ می دهد که دولت می تواند در برابر ستم شرکت های چند ملیتی از محرومان حمایت کند در این حالت ما می توانیم سرمایه داری خوب در برابر سرمایه داری بعد داشته باشیم کشف آتک با تمام صحبت هایش در باره سهام دار وگروگذار این است که هدف اصلی سرمایه داری و حقیت این امر که چگونه سرمایه داری بوجود امد ایجادسود است کاریکاتو مسخره ای از این عقیده که سرمایه داری سرمایه گذاری میکند که سود طولانی مدتی بدست بیاور . باتوجه به این اندیشه سخت فرض بوجود امدن احتکاررا در سرمایه مالی جهانی که انهم درجمع سران7 G یا به قدرت رسیدن رونالد ریگان یا مارگرت تاچر است می داند . قدمت.احتکار به همان اندازه سرمایه داری است مارکس در قرن 19 خاطر نشان کرد وقتی که بحران جدید سرمایه داری با اضافه تولید مواجهه می شود سرمایه داری برای حفظ ارزش اضافه که دارا است و حتی ارزش سرمایه اولیه برای پر بار ساختن سرمایه اش دست به احتکار می زند .بورزوازی بصورت پراگماتیسم این را فهمیده است اگر بازار به نقطه اشباع برسد کالایی که اوبوسیله ماشینی که خریده است تولیدکرده است بدون فروش باقی خواهد ماند .این چیزیکه مارکس خاطر نشان می کند بحران تجارت ناشی از احتکار می باشد احتکار علامت اولیه بحران تجارت است .وبدین طریق جنبش احتکاری که اینروزها شاهدش هستیم نتیجه این گروه سرمایه داری یا سرمایه داری که فاقد احساس مدنیت است نمی باشد بلکه روندی است در بحران عمومی سرمایه داری . در زیر لوای مسخره و حماقت انالیز علمی متخصصین ضد جهانی سازی یک عقیده ای در میان مدافعان سیستم سرمایه داری از قدیم الایام وجود داشته است که طبقه کارگر را از چشم انداز انقلابی خودش دور نگهدارد در اواسط قرن 19خرده بورزوازی سوسیالیست پرودن کوشش نمود که بمنظور ترویج نمودن تعاونی ها و معاملات منصفانه در سرمایه داری تمایزی بین سرمایه خوب وسرمایه بد ایجاد کند . بعدا تئوریسن معروف جریان رفرمیستی در درون جنبش طبقه کارگر برنشتین کوشش نمود که چنین بقبولاند که سرمایه داری می تواند منافع طبقه استثمار شده را تا مادامی که از طرف طبقه کارگر به ان فشار می اورد در چارچوب ان سیستم مثل پارلمان حفظ کند .وهدف طبقه کارگر و کوشش اومتضمن پیروزی سرمایه داری خوب در برابر سرمایه داری بد است که با خود خواهی و نزدیک بینی اش مخالف توسعه وتکامل اقتصاد سرمایه داری است. امروزه آتک و دوستانش پشنهاد می کنند به دوران توافق فوردیسم که ظاهرادر دوره ای که این خوی حیوانی سرمایه مالی وجود نداشته است برگردند. جاییکه ارزش سودها از طریق شراکت سهامی بین کارگر وسرمایه دارها افزایش می یابد.پس ترند جهانی دیگر باید این همکاری و انتخاب را درسیستم سرمایه با این اوهام می امیزد . 1- با بوجود اوردن این اعتماد که سرمایه داری در هجومش بر علیه طبقه کارگر عقب نشینی خواهد نمود در صورتی که بحران سرمایه داری از این واقعیت سر چشمه می گیرد که این سیستم توانایی عبور و در امدن از این بحران را ندارد 2- با دلالت ضمنی به این مطلب که مصالحی بین سرمایه وکار موجود است. بطور خلاصه از کارگران خواسته می شود که با نحوه تولید سیستم سرمایه داری نجنگید چیزی که منشاءاستثمار بدبختی ودرنده خویی که دنیای امروز را فراگرفته است و بمنظور منصرف نمودن ازتلاش های خویش از دست یابی به منافع طبقاتی مشترک باز ماند و ازسیستمی همانند سیستم سرمایه که دوباره سازی شده و مهلک است حمایت کنند در حال حاضر برای رهایی از شکاکیت جنبش ضد جهانی سازی زمینه ای بس وسیع برای مداخله نمودن بمنظور جنگیدن با این ایده خطرناک وجود دارد حداقل از ان عناصر طبقه کارگر کسانیکه این واقعیت را دریافت نموده اند که تنها التر ناتیو موجود در جهان امروز کمونیست است و انهم در خلال مخالفان ثابت قدم به بورزوازی و تمام ایده لوزی هایش از جمله جنبش ضد جهانی سازی که اخیرا مطرح شده است و باید بصورت پرحراتی با این جریانات از جمله سوسیال دموکراسی و استالینیسم مبارزه کرد امکان پذیر است . ترجمه از م. الوند از سایت جریان کمونیست بین الملل 26 مهرماه 1385